مقدمه:
تا كنون با هر نوازندهي ساز كوبهاي كه برخورد داشتهام،
نواختن را با زدن و كوفتن بر روي هر چيز در دسترس، آغاز كردهايد. پنداشت
ما بر اين است كه اگر اين كتاب را برداشتيد، شما نيز از اين قانون مستثني
نباشيد. در نتيجه، اگر پيش از اين هم، ساز كوبهاي خاصي ننواخته يا هيچ
دورهي آموزشي رسمي نديده باشيد، به هر حال نوازندهايد.
با نواختن ساز
كوبهاي، باستانيترين و دوستداشتنيترين ساز را گزينش كردهايد. در اين
كرهي خاكي، هيچ جايي پيدا نمي شود كه شيوهي سنتي نواختن ساز كوبهاي، در
آن وجود نداشته باشد. در واقع همچنان كه در صفحههاي بعد، متوجه خواهيد شد،
نواختن ساز كوبهاي، تفريحي جهاني است كه هر كس بدون توجه به ذائقهاش در
موسيقي، ميتواند از آن لذت ببرد.
تا جايي كه ممكن است، هدف در اين كتاب، آشنا ساختن خواننده با گونههاي سازهاي كوبهاي و نواختن سبكهاي گوناگون است.
اگر
شما هم مانند من بينديشيد، ميتوانيد درهمهي اين روشها، لذت ويژهي آن
را بيابيد و با دانستن شيوههاي گوناگون، از خود نوازندهاي بسيار خوب و
پويا بسازيد.
بحثي كه از مدتها پيش وجود دارد اين است كه آيا نت خواني
موسيقي، لازمهي كار نوازندهي سازهاي كوبهاي هست يا نه ؟ راستش را
بخواهيد ،نيازي به نت نيست. ميتوانيد نوازندهي توانايي باشيد و هرگز به
قطعهي موسيقي نگاه نكنيد، ولي با اين وجود، توانايي خواندن آن چه كه بر
روي كاغذ نوشته شده است ميتواند درهاي فراواني را به روي نوازنده بگشايد.
ميتوانيد با نوازندگاني بنشينيد كه هرگز آنها را نديدهايد و آهنگي را
بنوازيد كه هرگز پيش از اين نشنيدهايد و آن را به بهترين شيوه، اجرا كنيد
يا اگر تنها با شنيدن، نتوانيد قطعهاي را اجرا كنيد، ميتوانيد به فروشگاه
محصولات محصولات موسيقي برويد و نسخهاي از تك نوازي دلخواه خود را فراهم
كرده و آن را بياموزيد. حتي ميتوانيد در اينترنت، ريتمها را با ديگر
نوازندگان، رد و بدل كنيد و … اين بخش را بخوانيد، بيگمان متوجه خواهيد
شد كه خواندن نت، آن اندازه هم دشوار نيست و هر زماني را كه براي يادگيري
نت (تئوري موسيقي ) سپري كنيد، ارزشمند و سودمند خواهد بود.
همان گونه
كه خودتان متوجه خواهيد شد، افراد راههاي گوناگوني را براي نواختن
ريتمها به كار ميبرند. در اين كتاب، نت نويسي و روشهاي حرفهاي و رايج
موسيقي بكار برده شده است. انجام اين دستور، دو فايده ي مهم در بر دارد :
نخست اين كه حتي اگر بخواهيد نت سازهاي ديگر را اجرا كنيد ،پيش از اين اصول
پايههاي نت خواني را ميدانيد، دوم، اين راه از راههاي ديگر، به مراتب
سادهتر و آشكارتر است.
برچسب: تحقیق موسیقی
تحقيق موسیقی دوره کلاسیک
مقدمه:
واژه کلاسیک و کلاسیسم معمولاً به یک دوره از موسیقی
اطلاق شده ولی در اصل به عنوان دوره خاصی یا کسب مشخصی از موسیقی نیست.
بسیاری از مردم اصطلاح موسیقی کلاسیک را برای هرگونه موسیقی که راک اجازه
عامیانه (فولکوریک) یا پاپ نباشد به کار می برند. واژه کلاسیک می تواند در
اکثر دوره های مختلف تاریخ موسیقی به کار رود و تکرار شود مثلا آوازهای
شوبرت نمونه کلاسیک به شمار می رود در حالیکه وی آهنگساز دوره رمانتیک است
بنابراین معنی واژه کلاسیک در ارتباط با یک قطعه مشخص یا اصولا مقوله
آهنگسازی می تواند کاملاً با معنی آن در رابطه با کسب یک دوره از تاریخ
موسیقی متفاوت باشد واژه کلاسیک هنگامی مفهومی بهتر و بیشتر خواهد داشت که
در ارتباط با نوع به خصوصی از آثار موسیقایی قرار گیرد.
تاریخ نویسان
قرن 19، کلمه کلاسیک را در آلمان به سبک دوره ای که با نسل «کوانتس» و
«هانس» و بعداً پسران باخ و معاصرین آنها و در ایتالیا به سبک موسیقی
دمینیکو اسکارلاتی اطلاق می کنند. اواخر این دوره را به طور واضح نمی توان
معین کرد زیرا جدال بین کلاسیک و رمانتیک تا قرن 19 و 20 (با جریان
نئوکلاسیک) ادامه داشت.
ویژگیهای دوره کلاسیک (1820-1750)
شاید یکی
از قدمهایی که به سوی موسیقی کلاسیک برداشته شد آزاد شدن اثر موسیقی از قید
و بند تقلیدها و نتیجتاً خود اصل موسیقی مدنظر قرار گرفت. پس برای اولین
بار در موسیقی این فکر و ایده ظهور کرد که موسیقی در حقیقت به خاطر خودش
وجود دارد یعنی موسیقی به خاطر خود هنر موسیقی.
در کلاسیک هر چیز خارق
العاده و افراطی کنار گذاشته شد و بیان موسیقایی بیشتر با تاکید بر کمال،
تمامیت و اعتبار جهانی با استفاده از عوامل ساده و قابل فهم تثبیت شد.
قرن
18 مصادف بود با جریان روشن فکر و آزادی از بند خرافات که در آن طغیانی
علیه روح و روان و اعتقادات مافوق الطبیعه و به نفع اخلاقیات صورت گرفت که
افکار فیلسوفی بنام «کانت» که بر پایه نظام و دستگاه مطالب را دسته بندی می
کند بسیار در تغییرات این قرن تأثیر گذاشت.
یکی از مهمترین خصوصیات
موسیقی قرن 18 «جهان » بودن و به حداقل رسیدن اختلافات کلی گرایی بود در
واقع یک زبان مشترک موسیقی بر سرتاسر اروپا حکمفرما بود.
فلاسفه در
رهبری و اداره زندگی اجتماعی قرن 18 نقش چندانی نداشتند. طبقه متوسط مورد
توجه قرار می گیرد و انسان ساده و طبیعی هسته مرکزی توجه فلسفه و هنر شد.