دانلود تحقیق با موضوع جايگاه اخلاق در احكام فقهي اسلام،
در قالب word و در 13 صفحه، قابل ویرایش.
بخشی از متن تحقیق:
پرسش مهم این است كه آیا دین اسلام و احكام آن با بخش دیگری از فطرت سلیم انسانی یعنی احكام و گزارههای اخلاقی نیز همپوشانی دارد؟ یا این كه گزارههای اخلاقی، جایگاهی در فتاوای فقهی و احكام فقیهان ندارد؟
به این معنا كه اگر در مقام صدور حكم میان احكام فقهی از سویی و احكام اخلاقی از سوی دیگر، تضادی پیش آید و یا در مقام عمل، تزاحمی رخ نماید، آیا احكام اخلاقی اصولادیده نمیشود یا اینكه اگر دیده میشود به عنوان اصول حاكم ملاحظه نمیشود؟ آیا فقیهان با اصول اخلاقی همانند اصول عقلانی و مستقلات آن برخورد میكنند چنان كه اصل عدالت به عنوان اصل حاكم بر همه احكام فقهی وارد میشود و اجازه نمیدهد تا اندیشه تضادی در مقام حكم یا تزاحمی درمقام عمل پیش آید؛ زیرا همواره میبایست احكام فقهی صادره از فقیهان، مبتنی بر مطابقت حكم عقل عملی یعنی عدالت محور باشد و این كه درمقام تزاحم میبایست هر عمل ظالمانهای مجوز صدور نیابد؛ چرا كه اسلام براساس آیه 25 سوره حدید، در مسیر تحقق عدالت در جهان است و ماموریت و فلسفه بعثت، قیام مردم به عدالت میباشد. پس دو فلسفه در ماموریت اسلام و پیامبر دیده شده است كه مبتنی بر اصل حكم عقل عملی یعنی عدالت و اخلاق است. بایدها و نبایدهای اسلام میبایست همواره در چارچوب اصول عقلانی و عقلایی معتبر باشد.
داستان سمره بن جندب
شاید برای درك مساله و اهمیت باید و نبایدهای اخلاقی در حوزه دین اسلام لازم آید به داستان سمره بن جندب به عنوان یكی از مصادیق: من جز برای اتمام مكارم اخلاقی و محاسن آن برانگیخته نشدهام، توجه خاصی مبذول شود؛ زیرا این داستان به خوبی مینمایاند كه اخلاق در احكام فقهی دین اسلام از چه جایگاه ارزشی برخورداراست.
داستان از این قرار بود كه سمره بن جندب، مالك باغی بود كه آن را به یكی از انصار فروخت و از آن، یك درخت نخل را كه در میان باغ بود استثنا كرد و گفت: «این درخت برای من باقی بماند.» آن انصاری نیز موافقت كرد و بدون اینكه بداند بعدها چه اتفاقی خواهد افتاد، باغ را خرید.
از آنجا كه سمره دل بیماری داشت، برای تجسس در حریم خصوصی انصاری، بدون اجازه و به بهانه نخلش، وارد باغ آن انصاری میشد كه خودش و همسر و خانوادهاش در آن زندگی میكردند.
مرد انصاری از او خواست كه به هنگام وارد شدن به باغ اجازه بگیرد و مثلا یا الله بگوید یا در بزند و كاری از این قبیل بكند؛ اما سمره نپذیرفت و گفت: این نخل مال من است و راه هم راه من است و دلیل برای اجازه گرفتن وجود ندارد.
انصاری هر چه از او خواهش كرد، او زیر بار نرفت، تا این كه مرد انصاری نزد پیامبر(ص) رفت و از دست سمره شكایت كرد و از ایشان برای این مشكل راه حلی خواست.