آلن تورینگ (1950) یکی از بحث برانگیزترین پرسشهای فلسفی تاریخ را پرسید:
آیا ماشین میتواند فکر کند؟
آیا یک کامپیوتر میتواند بازی تقلید را با موفقیت پشت سر بگذارد؟
آیا ماشین میتواند از انسان چنان تقلید کند که در یک آزمون محاورهای نتوانیم تفاوت انسان و ماشین را تشخیص دهیم؟
تورینگ نتوانست پاسخ قطعی این پرسش ها را پیدا کند. اما برای یافتن پاسخ مناسب در آینده یک راهبرد خلاقانه پیشنهاد کرد:
در سال ۱۹۵۶ جان مک کارتی، یکی از نظریهپردازان پیشگام این نظریه در آن زمان، اصطلاح (هوشمند مصنوعی) را برای اولینبار در نخستین کنفرانسی که به این موضوع اختصاص یافته بود، به کار برد.
دانشمندان بعدا این تاریخ را به عنوان تاریخ تولد علم هوش مصنوعی انتخاب کردند.
تقریبا در همان زمان جان فون نیومان نظریه بازیها را معرفی کرد. این نظریه نقش موثری در پیشبرد جنبههای نظری و علمی هوش مصنوعی داشت.
مككارتي در آن زمان معتقد بود كه ميتوان كاري كرد كه ماشين نيز هوشي همانند هوش انساني داشته باشد و LISP زباني است كه ميتواند اين هوش را توصيف كند.
در سال ۱۹۶۸ آرتور سرکلارک، در رمان معروف خود، یعنی اودیسه فضایی ۲۰۰۱ اصطلاح (آزمون تورینگ) را به جای (بازی تقلید) سر زبانها انداخت.
همه كساني كه نخستين گامها را در راه معرفي هوش مصنوعي برداشتند، يك هدف را در سرداشتند و آن رساندن سطح هوش ماشيني به سطح هوش انساني بود.