دانلود تحقیق با موضوع نگرش به دنيا در اسلام،
در قالب word و در 72 صفحه قابل ویرایش.
در قالب word و در 72 صفحه قابل ویرایش.
بخشی از متن تحقیق:
زهد و پارسايى عنصر ديگر موعظهاى نهج البلاغه«زهد»است.در ميان عناصر
موعظه اى،شايد عنصر زهد بعد از عنصر تقوا بيش از همه تكرار شده باشد.زهد
مرادف استبا ترك دنيا.در نهج البلاغه به مذمت دنيا و دعوت به ترك آن زياد
بر مى خوريم.به نظر مىرسد مهمترين موضوع از موضوعات نهج البلاغه كه لازم
استبا توجه به همه جوانب كلمات امير المؤمنين تفسير شود،همين موضوع است و
با توجه به اينكه زهد و ترك دنيا در تعبيرات نهج البلاغه مرادف
يكديگرند،اين موضوع از هر موضوع ديگر از موضوعات عناصر نهج البلاغه زيادتر
دربارهاش بحثشده است.بحثخود را از كلمه«زهد»آغاز مى كنيم:
موعظه اى،شايد عنصر زهد بعد از عنصر تقوا بيش از همه تكرار شده باشد.زهد
مرادف استبا ترك دنيا.در نهج البلاغه به مذمت دنيا و دعوت به ترك آن زياد
بر مى خوريم.به نظر مىرسد مهمترين موضوع از موضوعات نهج البلاغه كه لازم
استبا توجه به همه جوانب كلمات امير المؤمنين تفسير شود،همين موضوع است و
با توجه به اينكه زهد و ترك دنيا در تعبيرات نهج البلاغه مرادف
يكديگرند،اين موضوع از هر موضوع ديگر از موضوعات عناصر نهج البلاغه زيادتر
دربارهاش بحثشده است.بحثخود را از كلمه«زهد»آغاز مى كنيم:
«زهد»و«رغبت» اگر بدون متعلق ذكر شوند،نقطه مقابل يكديگرند،«زهد»يعنى اعراض و بى ميلى،در مقابل«رغبت»كه عبارت است از كشش و ميل.
بىميلى
دو گونه است:طبيعى و روحى.بىميلى طبيعى آن است كه طبع انسان نسبتبه شيئى
معين تمايلى نداشته باشد،آنچنان كه طبع بيمار ميل و رغبتى به غذا و ميوه و
ساير ماكولات يا مشروبات مطبوع ندارد.بديهى است كه اين گونه بىميلى و
اعراض ربطى به زهد به معنى مصطلح ندارد.
بىميلى روحى يا عقلى يا قلبى
آن است كه اشيائى كه مورد تمايل و رغبت طبع است،از نظر انديشه و آرزوى
انسان-كه در جستجوى سعادت و كمال مطلوب است-هدف و مقصود نباشد،هدف و مقصود و
نهايت آرزو و كمال مطلوب امورى باشد ما فوق مشتهيات نفسانى دنيوى،خواه آن
امور از مشتهيات نفسانى اخروى باشد و يا اساسا از نوع مشتهيات نفسانى نباشد
بلكه از نوع فضائل اخلاقى باشد از قبيل عزت،شرافت،كرامت،آزادى و يا از نوع
معارف معنوى و الهى باشد مانند ذكر خداوند، حبتخداوند،تقرب به ذات اقدس
الهى.
پس زاهد يعنى كسى كه توجهش از ماديات دنيا به عنوان كمال مطلوب و
بالاترين خواسته عبور كرده، متوجه چيز ديگر از نوع چيزهايى كه گفتيم معطوف
شده است.بىرغبتى زاهد بىرغبتى در ناحيه انديشه و آمال و ايده و آرزو است
نه بىرغبتى در ناحيه طبيعت.
در نهج البلاغه در دو مورد«زهد»تعريف شده است.هر دو تعريف همان معنى را مىرساند كه اشاره كرديم.در خطبه 80 مىفرمايد:
ايها الناس!الزهادة قصر الامل و الشكر عند النعم و الورع عند المحارم.
اى مردم!زهد عبارت است از كوتاهى آرزو و سپاسگزارى هنگام نعمت و پارسايى نسبتبه نبايستنيها.
در حكمت439 مى فرمايد:
الزهد
كله بين كلمتين من القران قال الله سبحانه:«لكيلا تاسوا على ما فاتكم و لا
تفرحوا بما آتاكم»و من لم ياس على الماضى و لم يفرح بالآتى فقد اخذ الزهد
بطرفيه.
زهد در دو جمله قرآن خلاصه شده است:«براى اينكه متاسف نشويد
بر آنچه(از ماديات دنيا)از شما فوت مىشود و شاد نگرديد بر آنچه خدا به شما
مىدهد»،هر كس برگذشته اندوه نخورد و براى آينده شادمان نشود بر هر دو
جانب زهد دستيافته است …
بىميلى
دو گونه است:طبيعى و روحى.بىميلى طبيعى آن است كه طبع انسان نسبتبه شيئى
معين تمايلى نداشته باشد،آنچنان كه طبع بيمار ميل و رغبتى به غذا و ميوه و
ساير ماكولات يا مشروبات مطبوع ندارد.بديهى است كه اين گونه بىميلى و
اعراض ربطى به زهد به معنى مصطلح ندارد.
بىميلى روحى يا عقلى يا قلبى
آن است كه اشيائى كه مورد تمايل و رغبت طبع است،از نظر انديشه و آرزوى
انسان-كه در جستجوى سعادت و كمال مطلوب است-هدف و مقصود نباشد،هدف و مقصود و
نهايت آرزو و كمال مطلوب امورى باشد ما فوق مشتهيات نفسانى دنيوى،خواه آن
امور از مشتهيات نفسانى اخروى باشد و يا اساسا از نوع مشتهيات نفسانى نباشد
بلكه از نوع فضائل اخلاقى باشد از قبيل عزت،شرافت،كرامت،آزادى و يا از نوع
معارف معنوى و الهى باشد مانند ذكر خداوند، حبتخداوند،تقرب به ذات اقدس
الهى.
پس زاهد يعنى كسى كه توجهش از ماديات دنيا به عنوان كمال مطلوب و
بالاترين خواسته عبور كرده، متوجه چيز ديگر از نوع چيزهايى كه گفتيم معطوف
شده است.بىرغبتى زاهد بىرغبتى در ناحيه انديشه و آمال و ايده و آرزو است
نه بىرغبتى در ناحيه طبيعت.
در نهج البلاغه در دو مورد«زهد»تعريف شده است.هر دو تعريف همان معنى را مىرساند كه اشاره كرديم.در خطبه 80 مىفرمايد:
ايها الناس!الزهادة قصر الامل و الشكر عند النعم و الورع عند المحارم.
اى مردم!زهد عبارت است از كوتاهى آرزو و سپاسگزارى هنگام نعمت و پارسايى نسبتبه نبايستنيها.
در حكمت439 مى فرمايد:
الزهد
كله بين كلمتين من القران قال الله سبحانه:«لكيلا تاسوا على ما فاتكم و لا
تفرحوا بما آتاكم»و من لم ياس على الماضى و لم يفرح بالآتى فقد اخذ الزهد
بطرفيه.
زهد در دو جمله قرآن خلاصه شده است:«براى اينكه متاسف نشويد
بر آنچه(از ماديات دنيا)از شما فوت مىشود و شاد نگرديد بر آنچه خدا به شما
مىدهد»،هر كس برگذشته اندوه نخورد و براى آينده شادمان نشود بر هر دو
جانب زهد دستيافته است …