انسان
معاصر به هنر و ادبيات گرايشي مضاعف دارد چرا كه انسان جديد نسبت به انسان
پيشين، به دليل سرعت در جا به جايي اطلاعات، نوگراتر و معرفت انديشتر است
و احساس عمومي بشر از استيلاي ضوابط و قواعد مكانيكي و خشك و غير منعطف و
بيروح ناشي از سيطره شبكههاي به هم پيوسته فناوريهاي دنياي جديد، خسته
است و براي پذيرش معرفتهاي نو، بويژه معارفي كه در عين ژرفاي انديشگاني،
در سطح و ظاهر نیز از التذاد پدیده آفريني چون هنر بهره گيرند و انسان
امروز به سوی متنهایی کشیده میشود كه از جذميات كمتري برخوردار است و عمق
انسان شناختي بيشتري دارد. (ملكيان، راهي به رهايي، 1381: 24).
در حقیقت
میتوان گفت: انسان جدید به دنبال اسطورهسازی از من گم گشته خویشتن است و
آرمان انسان امروز بازیابی ‘من’ گم گشته خویش به شمار میآید و به دنبال
زیست جهانی میگردد که او را مجدداً به آسمان و قدسیت و عرفان کیهانی و
همذات پنداری با روح طبیعت و جان کیهان پیوند بزند.
نياز انسان امروز به جوهر قدسی هنر
آفرينندگان
شاهكارهايي بزرگ فارسي چون مولوي، حافظ، گوته و ديگران تنها بخشي از ميراث
مشترك جهانيان هستند كه به نظر ليويس، در كتاب «سنت بزرگ، توانايي نگاه
متواضعانه به زندگي و يك تجربه عميق و شور اخلاقي را دارند.»(برتنس: 31)
تجربهاي كه زندگي را با تمام ابعاد آن و فارغ از هر قيد و بند تاريخي و
جغرافيايي به تفسیر میکشاند؛ و بر مبناي مشاهده درون و كشف بنيادهاي حقايق
و واقعيتها توصيف و تصوير ميكند؛ و لاجرم میتواند احساسي از ناايمني،
شكّ، ناتواني و اضطراب را بزداید که سراسر وجود او را گرفته است.
مشترکات ادبی و فرهنگی ایران و هند و … چرایی جهانی بودن پیامهای ادبیات فارسی
پيام
پرجاذبه ادبيات فارسي به مثابه آيينه يك فرهنگ ريشهدار و تمدنساز،
«جغرافيايي فرهنگي» بسيار گستردهتر از «مرزهاي ايران» را خلق كرده و به
دليل اشتمال آن بر مباحث اسطورهاي، حكمي، اخلاقي، فلسفي، ديني و تأملات
انسانشناسانه، اين مرز و بوم را به نقطه التقاي فرهنگهاي گوناگون تبديل
كرده است.