معارف اسلامی

تحقیق فقه اهل بيت

دانلود تحقیق با موضوع فقه اهل بيت ،
در قالب word و در 52 صفحه، قابل ویرایش.

بخشی از متن تحقیق:
آية اللّه مظاهرى:
ولى
فقيه حاكم برقانون اساسى است و; اساسا اين قانون به واسطه‏ء تنفيذ ولى
فقيه ;قابليت اجرا پيدا مى‏كند، چنان كه اصل يكصدوهفتاد; و هفتم
قانون‏اساسى تصريح دارد كه مصوبات شوراى‏ بازنگرى درقانون اساسى پس از
تاييد و امضاى مقام ;رهبرى، قابليت ارائه به مردم براى همه پرسى را دارد.
بنابراين روشن است‏كه رهبرى حاكم و مافوق قانون‏اساسى است و چارچوب قانون
اساسى محدود كننده حوزه اختيارات و اقتدار ولايت مطلقه فقيه نيست، چرا كه
،قوانين به صورت موقت وضع شده اند و با تغييرشرايط مختلف .تغيير مى كنند و
دائما مورد اصلاح و اكمال واقع مى شوند ،ازاين جهت ممكن است درهمه حال،
كارآمد و راهگشا نباشند زيراقوانين،قراردادهاى مبتنى برتجربه اند. بنابر
اين ابطال .ناپذيرى در آنها راه ‏دارد درجامعه اسلامى كه برخلاف جوامع‏غير
دينى، حكومت داراى ،منشا و مشروعيت الهى است، قوانين اعم از عادى و اساسى
داراى ((موضوعيت بالعرض))است و آنچه ((موضوعيت بالذات)) دارد، ارزش ها و
فرامين الهى است.همين چارچوب ارزشى و مقدس است كه حاكم بررفتار فردى و جمعى
و حكومتى‏جامعه اسلامى است و كل نظام و شوون آن رامشروعيت مى‏بخشد و
قوانين براى كارآمد شدن اين نظام و چگونگى حكومت كردن و شيوه هاى
اعمال‏حكومت و توزيع وظايف و تكاليف كارگزاران حكومت وضع شده است و
اين،البته به‏معناى كم اهميت دانستن قانون اساسى يا قوانين .عادى نيست به
عبارت ديگر: به مساله ((حاكميت ولى فقيه برقانون اساسى)) از دو بعد
((مشروعيت)) و((كارآمدى)) بايد نگريست.((مشروعيت)) جامعه اسلامى و دينى‏به
حاكميت ولايت مطلقه فقيه است و درنگاه از اين بعد ولى فقيه حاكم برقانون
است و البته نظام اسلامى‏كارآمد نيز هست و كارآمدى اين نظام يعنى‏روشهاى
حكومتى را قوانين، معين و تامين مى‏كند. دراين صورت درست است كه قوانين
براى همگان لازم الاجراست و نقض قانون روا نيست و بر اساس اصل‏يكصدوهفتم
قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران رهبردربرابر قوانين با ساير افراد كشور
مساوى است))، اما اين بدان معنا نيست كه‏دست ولى فقيه براى حل‏معضلات نظام
اسلامى بسته شود،زيراو لى فقيه، اساس اداره‏حكومت اسلامى را برقوانين
مى‏گذارد، اما مى‏تواند براى تامين مصلحت جامعه اسلامى ازروشهاى فوق قانون
نيز بهره بردارى كند. نمونه برج سته آن فرمان‏حضرت امام خمينى‏ قدس اللّه
نفسه الزكيه‏ مبنى بر بازنگرى درقانون اساسى‏مصوب سال 1358 بود كه درآن
قانون با فرض آن كه با دقت نظر فراوانى تنظيم شده بود،ولى هيچ راه قانونى
براى تجديد نظر و اصلاح و اكمال قانون اساسى‏جمهورى اسلامى پيش بينى نشده
ووجود نداشت و اين يكى از نقايص بزرگ آن قانون بود كه بادرايت وتدبير ولى
فقيه حل شد اگر قرار بود كه ولايت‏مطلقه فقيه برقانون اساسى حاكميت نداشته
باشد، اين نقيصه و نقايص ديگر قانون اول، غير قابل حل مى‏شد، در حالى
كه‏درفقه سياسى اسلام، با توجه به‏حوزه اختيارات ولى فقيه، .براى حل معضلات
جامعه اسلامى، بن بست وجود ندارد بنابراين حاكميت ولى فقيه برقانون و فوق
قانون بودن او به همين معناست كه او مى‏تواند براى بازكردن بن بست‏ها
دراداره حكومت و تامين مصالح جامعه‏اسلامى،از چارچوب خشك و غير قابل انعطاف
قانون خارج شود، چرا كه قانون، تقدس و ارزش و موضوعيت بالذات ندارد، بلكه
قوانين درخدمت ارزش‏ها ومقدسات و تامين مصالح فرد و اجتماع اسلامى است و
نقص و ضعف قوانين نبايد ما رااز رسيدن و اجراى ارزش هاى‏الهى و سامان دادن
مصالح امت اسلام بازدارد. اگر اين هدف والا با توسل به احكام اوليه الهيه،
قابل وصول و تامين باشد، ولى فقيه از همين طريق وارد خواهدشد، اما اگر با
توجه به شرايط خاص وضرورت جامعه، اجراى آن احكام، منتج به آن نتيجه‏ء اصلى و
هدف والا نشود، دراين صورت از اختيارات و مسووليت‏هاى ولايت‏مطلقه فقيه آن
است‏كه‏حتى به وسيله تعطيل موقت احكام اوليه و با استناد به .حكم حكومتى،
مصالح اسلام و امت اسلامى راتامين نمايد دراين صورت قانون كه‏قطعا نسبت
به‏احكام اوليه دررتبه پايين ترى قراردارد، بالفحوى و به نحو اولى، محكوم
ولايت مطلقه فقيه بوده وولى فقيه برآن حاكميت دارد. ازاين جهت
استادبزرگوارما حضرت امام خمينى قدس سره فرمودند:((حكومت مى‏تواند
قراردادهاى شرعى را كه خود با مردم بسته است، درمواقعى كه آن قراردادها،
مخالف مصالح‏كشور و اسلام‏باشد، يك جانبه لغو كند و مى‏تواند هرامرى را چه
عبادى و يا غير عبادى كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است، تا وقتى كه چنين
است، ازآن‏جلوگيرى نمايد)) ((163)) …

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقیق فقه اهل بيت”

معارف اسلامی

تحقیق اثر متقابل فقه و اخلاق در يكديگر

دانلود تحقیق با موضوع اثر متقابل فقه و اخلاق در يكديگر ،
در قالب word و در 20 صفحه، قابل ویرایش.

بخشی از متن تحقیق:
اثر متقابل فقه و اخلاق در يكديگر
داود الهامى
نيروى اخلاقى; ضامن اجراى احكام فقهى
بـراى
عمل شدن بـه قانون, تـنها اعلان حكم و وجود قوه اجرائيه كافى نيست, بلكه
آنچه قانون را در سطح فرد و جامعه در هر شرائط منشإ اثر مى سازد, وجود
نيروى اخلاقى و تـعهد فردى و جمعى است و اين نوع ضامن اجرا در درون ذات
افراد و پيوسته بـا ايشان همراه است.
قوانينى كه در دنيا موجـود هستـند, از لحاظ غرض و هدف بـر دو گونه است:
1 – قوانينى كه غايت آنها رفع هرج و مرج و حـفظ امنيت جـامعه است.
2 – قوانينى كه غايت و غرض آنها, علاوه بـر امنيت جامعه, وصول بشر است به نهايت درجه سعادت.
فقه
اسلامى يكى از اينگونه قوانينى است كه بـه نام قانون الهى به جامعه بشرى
اعطإ شده و عمل بـه اين قانون سعادت حقيقى بـشر را از هر لحاظ تإمين مى كند
1.
از اينجـاست كه اهميت ((قانون دينى)) بـر ((قانون مدنى)) بـه خوبى
آشكار مى گردد در واقع, ((حكم)) در دين بـه صورت ((وظيفه)) درمىآيد و در
((قانون)) بـه صـورت ((مقـررات)) اجـرإ مى شـود و معلوم اسـت كه رعايت
مقرراتـى كه قانون تـعـيين مى كند بـا اداى وظيفه اى كه دين تـكليف مى كند,
چه اندازه متـفاوت است و از همين تفاوت اختلاف فاحشى نيز در تـإمين سعادت
جوامع پـديدار مى گردد.
اين است كه دادستان اسبق ديوان كشور ايالات
متحده آمريكا نظر به همين مزيت است كه پـيروان اين شريعت اطاعت از دستـورات
دينى را يك نوع فريضه وجـدانى و واجـب دينى مى شناسند و احكام آن را بـه
ديده قداست و احترام مى نگرند در صورتى كه قوانين وضعى و نظامات بشرى در
نظر مردم هيچگونه قداست و روحانيتى ندارند و چه بـسا كه بـسـيارى از احـكام
و مقررات آن را بـه عنوان بـارى گران تـلقى مى كنند و به هر وسيله و از هر
راه كه ميسر باشد, از زيربـار آن مى گريزند ولى شريعت آسمانى اسلام, در
نظر پيروان آن, پرتو اراده و مظهر رضاى خالق است و از اين جهت تخلف از
احكام آن بـه عقيده مسلمانان, گناهى بزرگ و مستوجب كيفر است چنانكه دكتر
((عبدالفتاح عبدالباقى)) كه يكى از اعلام حقوق و رجال قانون عصر حاضر مى باشد, به همين مناسبت مى گويد:
((در
قوانين وضعى سزاى جرم همراه جـرم است الا اين كه اين سزا هميشه سزاى دنيوى
اسـت زيرا واضع قانون وضعى; طبـعا مالك آخـرت نيست و نتيجه اينگونه كيفر
دادن اين است كه هركس بتواند خود را به گريزگاه قانون برساند, مجرم محسوب
نمى شود)) …

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقیق اثر متقابل فقه و اخلاق در يكديگر”