چكيده:
جهانيشدن فارغ از آنكه
يك پروژه باشد يا پروسه، پديده اي است كه صرف نظر از عناصر اختياري و كنترل شده آن، از برخي
وجوه كاملاً تحميلي برخوردار است كه حتي قدرت هاي بزرگ را به تمكين وا ميدارد و
اين مسأله از آن جا ناشي ميشود كه پديده جهاني شدن هنوز در كليت خود براي هيچكس
روشن نشده است. گريز مداوم جهانيشدن از كالبدشكافي محققانه و تنوع ادبياتي موضوع
جهاني شدن كه ابهامات و تضادهاي فراواني را بر آن تحميل كردهاست، دست يابي به يك
تعريف و نظريه دقيق و روشن را ناممكن ساخته و آن را چونان پديده اي نمايان مي سازد
كه تا زمان تحقق كامل، اساساً قابل شناخت نباشد.
اما به هرحال بسياري
از كشورهاي جهان تكليف خود را با اين پديده معين كرده اند و سهم خود را در
بازيگري يا بازيگرداني در محيط آن معلوم ساخته اند. جهاني شدن هرچه باشد و
هرموقع كه تحقق يابد، مانند بسياري ديگر از پديدارهاي تمدن بشري داراي وجوه منفعت بار
و زيان بار خواهد بود و نرمي و زبري در آن آميخته است. بنابراين توجه به اصل
پديده جهاني شدن، تنها يك طرف معادله است، طرف ديگر آنكه مي تواند صغري يا كبراي
استدلال ما براي تأييد يا نفي آن باشد، همانا منافع و امنيت ملي است.