تاریخ

تحقيق امنيت دفاعي منطقه خليج فارس در دهه هاي اخير

مقدمه
در جهان امروز امنيت نياز همه مردم و سرمايه اي براي تمام دولتها
بشمار ميرود. اهميت اين مهم بويژه در جمهوري كه در منطقه اي بحران خيز و در
جوار كشورهاي عراق، افغانستان و پاكستان و تنگه مهم و استراتژيك تنگه هرمز
قرار دارد به وضوح قابل لمس است. باري هر ملتي آرماني ترين حكومتي، دولتي
است كه بتواند بالاترين احساس امنيت را براي شهروندان به ارمغان آورد و هر
دولتي مي كوشد تا در وهله اول نسبت به بقاء و استمرار قدرت خويش اطمينان
يابد.
بنابراين سياست گذاري امنيتي در عصر حاضر بايد همواره درصدد تطبيق
يهينه و مناسب شرايط داخلي و محيط امنيتي خويش باشند و اين مهم با وجود
آگاهي دقيق و واقع بينانه از تهديدات و فرصت ها ، امكان پذير است. بر همين
اساس كشورها اگر بخواهند در عصر حاضر امنيت خود را به نحو مطلوبي تامين
نمايند. نه تنها بايستي مراقب آسيب پذيرها و تهديدات خويش باشند . بلكه با
مطالعه محيط امنيتي خويش بايد از فرصت هاي ممكن حداكثر بهره برداري را
بنمايند. فرصت سازي و بهره گيري از فرصت هاي غير مترقبه از ويژگي هاي ضروري
سياست گذاران امنيتي است.

مفهوم امنيت در عرصه روابط بين الملل
موضوع
امنيت پيشينه اي به قدمت جهان دارد و در عين حال در هر دوره تاريخي برداشت
جديدي از اين مفهوم بدست مي آيد. در آغاز فقط مستلزم وجود تضمين فيزيكي يك
شخص ، قبيله و يا ملت بود و معمولا كه محيط نظامي اشاره داشت و هنگامي كه
حيات مردم تهديد مي شد. هر چيز ديگري تحت الشعاع آن قرار مي گرفت . اما با
پيشرفت جامعه انساني . امنيت در يك مفهوم گسترده تر در ابعاد سياسي،
اقتصادي و حتي رواني نيزمورد توجه واقع شد! در مجموع مي توان آغاز قرن بيست
و يكم را سال هاي حساس و مقطع حاضر را نقطه عطفي در روابط بين الملل
ارزيابي شود كه جهان درصدد ساختن نظمي جديد و فراگير مي باشد. اين نظم كه
پارادايم روابط بين الملل را مشخص خواهد ساخت، داراي ابعاد و سطوح مختلف و
متفاوتي خواهد بود كه امنيت مهمترين بعد آن را تشكيل مي دهد (افتخاري، 1382
ص 25) مفهوم امنيت درگذشته همواره با قدرت نظامي ارزيابي مي شد. چنانچه از
آغاز دوران نظام و ستقالبافي تا دهه هاي اخير، امنيت همواره در قالب امنيت
نظامي تبيين و تعريف مي شود. چنين دركي از امنيت بسيار محدود تقليل گرا
بود و از محدوده هاي مرزهاي دولت ها چندان فراتر نم رفت. اما از اواسط دهه
60 ميلادي به واسطه اي پيدايش پارامترهاي بديع در محيط جهاني نظير هور
واحدهاي سياسي جديد، بحران جهاني اقتصاد ، گرايش دواير قدرت به وضعيتنش
زدايي و ناكارآمدي استراتژي بازدارندگي نظامي فرصتي براي زايش روايت هاي
تازه بوجود آمد بگونه اي كه گورباچف رهبر سابق اتحاد شوروي اظهار كرده هيچ
كشوري نمي تواند تنها با تكيه بر قدرت نظامي و قوي ترين سيستم دفاعي امنيت
خويش را تامين كند. استقرار امنيت بيش از پيش تبديل به مسئله سياسي شده و
تنها مي تواند با بهره گيري از ابزارهاي سياسي قابل حل باشد…» (عسگري ،
1381، ص 180)

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق امنيت دفاعي منطقه خليج فارس در دهه هاي اخير”

تاریخ

تحقيق امام رضا (ع) و بني عباس

امام رضا (ع) و بني عباس :
تاكنون اجمالاً با نحوه پيدايش ساسله اي بنام
بني العباس آشنا شديم و دانستيم كه اينان انسانهاي جاه طلب و دنيا پرستي
بودند كه منافقانه قدرت را بدست گرفته و براي حفظ آن از هيچ جنايت و خيانتي
خودداري نكرده و عليرغم اينكه خود را پسر عم رسول اكرمو ائمه مي
دانستند،اما همانند امويان دست به خون پاكترين و شريفترين انسانها همچون
ائمه (ع)يا يزيد و هزاران
بيت المال مسلمانان ،حقوق
جامعه را در راه عيش و نوشهاي خود و اطرافيان ضايع نمودند.حال بايد وارد
موضوع اصلي اين نوشتار يعني مسئله ولايتعهد حضرت رضا(ع)شويم و ببينيم چگونه
از ميان سلاله ي خون ريز و سفاكي ،فردي همچون مأمون حاضر مي شود خلافت و
يا ولايتعهد را در اختيار دشمن و رقيب سرسخت خود قرار دهد.براي تبيين بهتر و
جامع تر اين موضوع لازم است به روند پيشامدهائي كه منجر به قدرت رسيدن
مأمون شد،بپردازيم.
امام رضا (ع)در زمان هارون:
هارون فرزند مهدي و
پنجمين خليفه ي عباسي بود كه در سال 170 بعد از برادرش هادي بخلافت
رسيد.قبلاً با رفتار او با امام كاظم (ع) آشنا شديم.امام رضا (ع) بعد از
شهادت امام كاظم آشكارا امامت خود را اعلام نمود و ترس و ملاحظه اي از
هارون نداشت ،بطوريكه ياران امام درباره جان ايشان نگران بودند.اما ايشان
مي فرمدو:هارون هر چه مي خواهد تلاش كند او راهي بر من ندارد.
همينطور
هم شد،هارون تا آخر نتوانست آسيبي به امام (ع) وارد كند.حتي روزي يحيي بن
خالد برمكي به هارون گفت:اين فرزند موسي بن جعفر است كه نشسته و به تبليغ
خلافت و امامت خود مشغول است .هارون گفت:آيا آنچه با پدرش كرديم براي ما
كافي نيست؟آيا مي خواهي همه آنان را بكشم؟(1)
از جمله حوادث مهمي كه
امام رضا (ع)در اين دوره با آن مواجه گشت ،جريان اغراض واقضيه بود.اينها
عده اي از ياران امام كاظم بودند كه عقيده داشتند امامت به موسي بن جعفر
(ع)ختم مي شود و مي گفتند او نمرده بلكه زنده است و
دوباره بر مي گردد و قائم آل محمد است لذا امامت علي بن موسي را قبول
نداشتند.
انگيزه اصلي اين انحراف سردمداران اصلي اين از علي بن حمزه
بطائني ،زياد بن مروان قندي و عثمان بن عيسي رواسي .آنان مقادير زيادي پول
وجوهات از امام كاظم در اختيارشان بود اما براي اينكه اينها را نزد خود نگه
دارند و تحويل علي بن موسي(ع)ندهند،امامت حضرت را مكر شدند ،امام كاظم
براي جلوگيري از اين انحراف تلاش زيادي انجام داده بود.بارها همين افراد را
حاضر كرد و جانشين خود را مشخص نمود و از آنها براي حضرت رضا(ع) بيعت
گرفت.با اينحال چنين اغراض رخ داد و امام رضا نيز سخت با آنها مقابله مي
كرد.

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق امام رضا (ع) و بني عباس”

تاریخ

تحقيق انقلاب مشروطيت در تبريز و بزرگان آن زمان

چكيده
در سلطنت ناصرالدين شاه به علت امتيازاتي كه به بيگانگان مي‌داد
مردم بسيار خشمگين بودند دست به شورش‌هايي مي‌زدند. از جمله مهمترين‌
امتيازاتي كه او به بيگانگان داد قرار داد توتون و تنبكو بود كه به مدت 50
سال بود اما با تلاش‌هاي روحانيان و مردم بيدار اين قرار داد لغو شد.
پس
از سلطنت وي مظفرالدين شاه روي كارآمد، او باز هم سياست‌هاي نادرست
ناصرالدين شاه را پيش گرفت و سبب شد كه مردم باز هم دست به شورش‌هاي متعدد
بزنند و او را سخت در فشار قرار دهند. ناچار وي مجبور به امضاي فرمان
مشروطيت شد اما در اين ميان كشورهاي مخالف با آزادي ايران نظير انگلستان و
روسيه دست به اقداماتي زند تا ايران را از استقلال در آورند و بسياري از
مجاهدان را اعلام كردند. ستارخان از جمله كساني بود كه در جنبش مشروطه
تبريز تلاش‌هاي بسياري نمود. اما انگلستان و روسيه دست از كارهاي زشت خود
بر نداشته و همچنان مجاهدان را مورد آزار و اذيت قرار مي‌دادند.
در
اينجا ما با چگونگي اعدام و محاكمه‌ي ثقه الاسلام و موارد ديگري آشنا شديم و
همچنين چگونگي مقاومت ستارخان تنها با 38 نفر از ياران خود در برابر
روس‌ها مقاومت مردم تبريز، چگونگي آغاز مشروطيت، جنگ‌هاي سختي كه در تبريز
رخ داده تحقيق نموده‌ايم. اين مقاله گوشه‌اي از فداكاري‌ها و جانبازي‌ها
پدران غيرتمند را منعكس مي‌سازد. در هر صفحه‌اي در تاريخ انقلاب بزرگ
مشروطيت ايران نمونه‌هاي بارزي از عالي‌ترين و ظاهر ميهن پرستي و‌ آزادي
خواهي گذشتگان پر افتخار ما ضبط و ثبت شده است. اميد مي‌رود نسل جوان با
آشنايي اين حقايق افتخار آميز، بيش از پيش به وظايف ملي خود توجه پيدا
كنيم.

فهرست مطالب
1) تقديم رويدادهاي انقلاب مشروطيت
2) ستارخان
3) باقرخان
4) فروپاشي نظام سلطنتي
5) آغاز انقلاب
6) اعدام مجاهدين در باغ شاه
7) افتتاح مجلس شوراي ملي
8) قانون اساسي مشروطه
9) سلطنت احمدشاه
10) قرار دادهاي 1907، 1915، 1919
11) جنگ در تبريز چگونه آغاز يافت (آغاز جنگ و به هم خوردن انجمن)
12) آمدن بيوكخان و سختي جنگ و تاراج
13) پافشاري گرداني ستارخان
14) جنگ‌هاي سخت
15) باز جنگ‌هاي سخت
16) تلگراف‌هايي از اسلاميه نشينان
17) ساماني كه به كارها داده شد
18) جنگ‌هاي سخت تر
19) فرداي آنروز
20) كشته شدن نايب محمد اهرايي
21) ‍[ويرايش] اولتيماتوم روسيه تزاري
22) زندگي كودكان در دوره‌هاي مشروطيت
23) مشروطه مشروعه

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق انقلاب مشروطيت در تبريز و بزرگان آن زمان”

تاریخ

تحقيق تاریخ، فرهنگ و باورهای دین کهن ایرانیان

نام راستین اشو زرتشت بنیانگذار یکتاپرستی ایرانیان
شادروان ‘دستور
دالا’ پیرامون زرتشت می گوید : ما همه چیز درباره محمد و موسی و عیسی و حتی
بودا می دانیم ولی هیچ آگاهی علمی و دقیقی پیرامون زرتشت بزرگ آریایی و
نخستین پیام آور جهان نمی دانیم .
از سروده های به جای مانده از زرتشت (
گاتها ) می یابیم که نامش زرتشتر و نام خانوادگی اش سپتام یا سپتم است .
اوستا شناسان نام زرتشت را از دو واژه زرث به معنی زرد – زال و پیر و اشتر
به معنی شتر معنی میکنند . در مجموعه شتر زرد یا پیر معنی می دهد . عده
دیگری این نام را شایسته چنین بزرگ مردی نمی دانند و بر این باور هستند که
زرث به معنی روشنایی معنی میدهد و اشتر را از ریشه اش یا درخشیدن می دانند .
که در مجوعه ‘زرین روشنایی’ ترجمه می شود . آنان بر این باورند که نام
اصلی وی سپتم است که معنی سپید یا سپیدترین بوده است که پس از برانگیخته
شدن به پیام آوری جهان زرتشتر خطاب شد به معنی روشنایی مینوی . بودا نیز
همین کار را کرده است . نامش گوتم بوده به معنی گاوین و گاونر بزرگ که پس
از برانگیخته شدن به ارشاد مردمان نام بذ را بر میگزیند که به معنی دانا
است .
سپتام زرتشتر اوستایی در پارسی امروزی زرتشت اسپنتمان نامیده می
شود . او بر خلاف ادیان دیگر که هزاران سال پس از وی آمدند هرگز اداعاهای
همچون پسر خدا – نور خدا و . . .نکرد . با اندیشه کردن در سروده های گات ها
ما در می یابیم که او انسانی برجسته – دانا – خردمند – یکتا پرست و بی
ادعا است . او تنها گمراهان را به راه نیک دعوت می کند و آنان را از راه
خطا سرزنش می کند ولی هرگز آنان را به آتش جهنم و سربهای آتشین آخرت و
زنجیرهای جهنم و دوزخ دهشتناک وعده نمی دهد . هرگز فرمان جهاد در راه خدا
برای کشتار گمراهان را نمی دهد تا هر کجا کافری را دیدید او را بکشید . او
تنها آموزه های خردمندانه و فیلسوفانه خود را در روزگاری به مردم منتقل می
کند که به دلیل وسعت تاریخی اش زمانش بر همگان پوشیده است .
بستگان زرتشت
از
روی گات ها متوجه می شویم که او از خویشاوندانش به نام خاندان اسپنتمان
هیچداسب نام می برد . از دختر خردمندش پوروچیستا به معنی پر بینش نام می
برد و در جای دیگر از میدیوماه سپنتمان که گویا پسر عمویش است . در کتاب
دساتیر زرتشت را به خاندان مه آبادیان که هزاران سال پیش از کیومرث پیشدادی
است نسبت داده است . خود کیومرث به بیش از شش هزار سال پیش تعلق دارد .
یاران نزدیک زرتشت
شاه
گشتاسب کیانی بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی
ار پذیرفت . زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال می رسد .
فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیک ترین یاران
زرتشت بوده اند . گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او میگردد .
خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشته اند ( در ترکستان کنونی ) از یاران
نزدیک زرتشت بودند . یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شده اند .
گروه
نخست خیتو که در معنی خودمانی می باشد . اینان کسانی هستند که لقب آزادگان
به آنان داده شده است و تمامی گفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در
گسترش آن کوشش میکردند .
گروه دوم ورزن می باشد که به کسانی گفته می
شود که در حلقه قرار دارند . آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست
واژها و سخنان زرتشت کمی دورتر از گروه دوم بودند . به آنان انجمنیان نیز
گفته اند .
گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده می شود .
که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب می شدند .
آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند .

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق تاریخ، فرهنگ و باورهای دین کهن ایرانیان”

تاریخ

تحقيق بروز، اعتلا و سقوط تمدن ها و فرهنگ ها از دیدگاه اسلام

در مقدمه این مبحث مهم ، اشاره ای مختصر به تعریف توصیفی فرهنگ و تمدن می
کنیم . می توان گفت فرهنگ عبارت است از شیوه انتخاب شده برای کیفیت زندگی ،
که با گذشت زمان و مساعدت عوامل محیط طبیعی و پدیده های روانی و رویداد
های نافذ ، در حیات یک جامعه به وجود می آید . البته می دانیم که این گونه
معرفی ، بیش از یک توصیف اجمالی نیست ، و لی برای دیدگاه ما در این مبحث
کافی به نظر می رسد . اما تمدن عبارت است از برقراری آن نظم و هماهنگی در
روابط انسان های یک جامعه که تصادم ها و تزاحم های ویران گر را منتفی کرده و
مسابقه در مسیر رشد و کمال را جایگزین آنها کند ، به طوری که زندگی
اجتماعی افراد و گروه های آن جامعه ، موجب بروز وبه فعلیت رسیدن استعدادهای
سازنده آنان بوده باشد. در این زندگی متمدن که قطعاً هر کسی ارزش واقعی
کار و کالای خود را در می یابد ، و هر کسی توفیق و پیروزی دیگران را از آن
خود و توفیق و پیروزی خود را از آن دیگران محسوب می کند، انسان رو به کمال
، محور همه تکاپوها و تلاش ها قرار می گیرد . لذا تمدن در این تعریف ، بر
مبنای انسان محوری معرفی می شود ، در صورتیکه در اغلب تعریف های دیگری که
تاکنون در مغرب زمین گفته شده است ، اصالت در تمدن از آن انسان نیست ، بلکه
به طوربسیارماهرانه ای اصالت انسانیت درآن تعریفات حذف می شود و به جای آن
، بالا رفتن در آمد سرانه و افزایش کمی و کیفی مصرف ، جزﺀ تعریف قرار می
گیرد .
این نکته را هم متذکر می شویم که مقصود ما از انسان محوری ، آن
معنای مضحک نیست که مستلزم انسان خدایی است . بلکه منظور ما این است که
محور همه تلاش ها و ارزش های مربوط به تمدن ، باید خدمت گزار انسان باشد ،
نه این که انسا ن را قربانی ظواهر و پدیده های فریبا به نام تمدن کند . به
عبارت روشن تر ، انسان در تعریف تمدن هدف قرار می گیرد ، و این شایستگی
برای هدف قرار گرفتن ، از قرار گرفتنش د رجاذبه کمال مطلق که خداست ناشی می
شود.
پس از توجه به این مقدمه ، نخست این مسئله را به عنوان یک اصل
اساسی در نظر بگیریم که تمدن و فرهنگ، با همه عناصر ممتازی که دارند ، از
دیدگاه اسلام ، در خدمت حیات معقول انسان ها قرار می گیرند. نه این که حیات
معقول انسان ها د رخدمت تمدن وفرهنگی قرار بگیرد که برای به فعلیت رسیدن
استعدادهای مثبت انسانی و اشباع احساس های برین او به وجود آمده است . در
مواردی ، انسان ها باید در راه وصول به تمدن و فرهنگ فداکاری کرده و دست از
جان خود بشویند . این یک فداکاری و گذشتی است که انسان برای ریشه کن کردن
آفات تمدن در خدمت حیات معقول ، و به وجود آوردن شرایط حیات مزبور ، برای
انسان ها انجام می دهد ، نه برای دو پدیده مزبور که ارتباطی با حیات معقول
انسان ها نداشته باشد .
حال اجتماع انسانی در بروز و اعتلا و سقوط تمدن
ها و فرهنگ ها ، شبیه به حال فردی از انسان است که تحت تأثیرعواملی بروز
می کند و به اعتلا می رسد و سقوط می کند . مثلا ً احساس نیاز ، چنان که فرد
را وادار به تلاش و تکاپو در عرصه طبیعت و منطقه روابط همنوعانش می کند ،
همچنین جامعه را به گسترش و عمیق تر کردن درک و معرفت و سازندگی در عرصه
زندگی تحریک و تشویق می کند .
ما شاهد بروز تعدادی از اکتشافات در موقع
بروز جنگ ها بوده ایم . لذا ممکن است یک یا چند نیاز موجب اکتشاف و به دست
آوردن امتیاز یا امتیازاتی باشد که آن ها هم به نوبت خود ، مردم را برای
وصول به امتیازات زنجیری دیگر موفق کند . ولی داستان تمدن ها از نظر عوامل
به وجود آورنده ، د رنیاز خلاصه نمی شود . بلکه در موارد بسیار فراوان ، به
قول بعضی از محققان در سر گذشت علم ، بارقه ا و جهش های مغزی انسان ها
بوده است که عناصر مهم تمدن اصطلاحی را به وجود آورده است . گاهی دیگر تمدن
ها و فرهنگ های مثبت ناشی از اکتساب و استفاده از تمدن ها و فرهنگ های
دیگر جوامع است . البته این گونه تمدن ها و فرهنگ ها ، گاهی به طور صوری و
راکد مورد تقلید قرار می گیرند ، که در این صورت ،نه تنها موجب پیشرفت
جامعه مقلد و پیرو نمی شود ، بلکه ممکن است موجب عقب ماندگی و باختن هویت
اصیل خو آن جامعه مقلد بوده باشد . ما دردوران اخیر ، در جوامعی متعدد ،
شاهد این گونه انتقال تمدن ها و فرهنگ های تقلیدی هستیم ، که چگونه هویت
اصیل خود جوامع مقلد را محو و نابود کرده است . در صورتی که اگر آن جوامع
فریب امتیازات تقلیدی آن تمدن ه و فرهنگ ها را نمی خوردند و با همان هویت
اصیل خود به راه می افتادند ، می توانستند از تمدن و فرهنگ اصیل و آشنا با
خویشتن برخوردار شوند .

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق بروز، اعتلا و سقوط تمدن ها و فرهنگ ها از دیدگاه اسلام”

تاریخ

تحقيق اوضاع سیاسی ایران در زمان رژیم پهلوی

هنگامی كه نظام پهلوی در سایه‌ی استبداد و خفقان، به اوج مستی خود رسیده
بود، جامعه‌ی ایرانی واكنش‌هایی خاص در این دوران به‌نمایش گذاشت که این
واكنش‌ها از چشم درباریان مخفی نماند.
بروز نارضایتی، شكل‌گیری انقلاب
اسلامی و شكست سلسله‌ی پهلوی، حلقه‌ی نهایی اوضاع سیاسی جاری در زمان حكومت
پهلوی بود. نشانه‌های انحطاط از اواسط دهه‌ی 50 شمسی به چشم می‌خورد و حتی
نزدیكان به دربار آن را احساس می‌كردند. مینو صمیمی از جمله‌ی این
درباریان بود:
«تقریباً هر روز به قضایایی برمی‌خوردم كه از گسستگی بیش
از پیش پیوند مردم و رژیم حاكم حكایت داشت. روند امور به جایی رسیده بود كه
بعضی افراد، بی‌باكانه، در حضور دیگران از رژیم بد می‌گفتند و به انتقاد
از فساد مالی و رفتار غیراخلاقی خانواده‌ی شاه می‌پرداختند.»
و همین مطلب از زبان پرویز راجی:
«تا
مدتی، من و امثال من، تبلیغاتی را كه در مملكت رواج داشت، باور می‌كردیم و
تصورمان و یا شاید آرزویمان این بود كه دفعتاً معجزه‌ای خواهد شد و یك شبه
همه چیز تغییر خواهد كرد. ولی حالا احساس می‌كنیم كه تمام آن تصورات و
آرزوها، خواب و خیالی بیش نبوده و تبدیل ایران به «پنجمین قدرت صنعتی
جهان!» نیز بیش از حد مسخره به نظر می‌رسد. حقیقت این است كه ما دارای
كشوری عقب مانده و مردمی بی‌تمدن هستیم.»
و تدوام همین امر در ساختار نیروهای مسلح در نوشته‌های عباس قره باغی:
«مهم‌ترین
عامل نارضایی در نیروهای مسلح شاهنشاهی در سال‌های اخیر، دو موضوع سوء
جریانات مالی و عدم رعایت قانون و عدالت، در امور پرسنلی و مسائل رفاهی و
اجتماعی بود.»
واكنش مردم در قبال عملكردهای حكومت پهلوی، در خاطرات فریدون هویدا، به خوبی قابل مشاهده است:
«ولی
مردم طبقه‌ی پایین هرگز نمی‌توانستند، برای اقدامات رژیمی ارزش قائل باشند
كه در رأس آن شاه، دوستان و بستگانش را آزاد گذارده بود تا با اطمینان
خاطر، كلیه‌ی امور تجارتی كشور را به خود اختصاص دهند و صرفاً، به فكر
پركردن جیب‌هایشان باشند. در این مورد، حتی طبقات مرفه نیز اكثراً از رفتار
شاه و مواضع سیاسی وی، آشكارا انتقاد می‌كردند و روی هم رفته وضع به جایی
رسیده بود كه با گسترش سایه‌ی دیكتاتوری بر تمام شئون جامعه؛ هر مسأله‌ی
نامطلوبی؛ در هرجا به چشم می‌خورد، همگی آن را به شاه نسبت می‌دادند و همین
نكته است كه می‌تواند علت اصلی نفرت عمومی ایرانیان را از شاه در سال
1357به خوبی آشكار سازد.»

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق اوضاع سیاسی ایران در زمان رژیم پهلوی”

تاریخ

تحقيق تاريخ تمدن

خصوصيات تمدن بابلي:
تمدن بابلي اصولا بر پايه بازرگاني تكيه داشت و
بيشتر اسنادي كه از آن زمان مانده جنبه تجارتي دارد و به خريد و فروش و وام
گرفتن وقرارداد و مشاركت و دلالي و مبادله و وصيت و سفته و نظاير آنها
مربوط مي شود.
موقعيت بابل نسبت به راه‌هاي آبي دجله و فرات مردم را
ثروتمند بارآورد و روح ما ديگري در ميان ايشان رونق گرفت، و همين روح است
كه در آن تمدن مانند تمدن‌هاي ديگر پس از آن توانسته است تقوي و آزمندي را
با يكديگر سازش دهد. ادبيات آن زمان نشان مي دهد كه آن مردم زندگي پرفعاليت
و مايه خرسندي داشته اند ولي از همه جاي آن ادبيات آَشكار مي شود كه مانند
ساير مدنيت‌ها بندگي و خريد و فروش بردگان در كار بوده است دوره تكامل آن
عهد حكومت است كه بابل مركز بورس برده داري است كه براي كارهاي نظامي و
جنگي و اعمنال به طرز بيگاري وامي داشتند. در زير اجتماع بابلي طبقه
بندگان همچون نهر خروشاني در جريان بود طبيعي است كه در چنين اجتماعي هرگز
فكر دموكراسي راه پيدا نمي كند، شكل و رنگ اقتصادي آن خود مستلزم اين است
كه حكومت مطلقه‌يي متكي بر ثروت بازرگاني يا امتيازات تيولداري برقرار باشد
و عنف و شدت قانوني را به صورت حكيمانه‌يي بر همه جا توزيع كند. و اوهام و
خرافات را ترويج دهد.
در تمدن بابلي برمي‌خوريم كه هيچ تمدني از لحاظ
پابند بودن با و خرافات بپاي تمدن بابلي نمي رسد و بازار كاهنان و ساحران و
پيشگويان رايج است. اغراض مروجين اين اديان و خرافات آن بوده كه مرد بابلي
را مودب و فرمانبردار بار آورند نمونه‌هاي زناي مدقس را بايد نام برد.
دوازده
لوح شكسته كه متعلق به كتابخانه آشور بني پل به دست آمد، گوياي حالت‌ترين
اثراتي بين‌النهرين يعني حماسه گيلمكش را در بر دارد نظير حماسه ايلياد است
كه رموز اجتماعي بابليان را روشن مي سازد در اين ضمايم بايد علم نجوم را
مختص بابليان بدانيم. بابليان كه مردم تجارت پيشه بودند و به همين جهت اميد
كاميابي در هنر بود از تجارت رياضيات پيدا شد و علوم رياضي علم نجوم را
فراهم آورد.
باز ديري نپاييد اين قدرت بابليان به همسايه شمالي خود آشور انتقال يافت.
آشوريان
شاخه اي از نژاد سامي و از مشخصات آنها داشتن بيني دراز با لبهاي كلفت و
ريش بلند بود. كلمه آسور يا آشور اسم رب‌النوعي بود كه ايشان مي‌پرستيدند،
اين قوم زماني كه سومريان در نواحي جنوبي بين‌النهرين هنوز گرفتار دستجات
ديگري از سامي‌ها نشده بودند در قسمت شمال بين‌النهرين شدند و شهر آسور
در آخر نينوا را به پايتختي گزيدند تا اينكه به علت داشتن خوي و خصلت
جنگجويي و درنده خويي كه برعكس شجاعت و مردانگي از آن تعبير كرده‌اند
توانست ظلم و تسلط خود را بر اقوام و دولت‌هاي نه تنها بين‌النهرين بلكه
تمام كشورهاي آسياي قديم اعمال نمايد. با تسلط آشوري‌هاي مهاجم و جنگي بر
اقوام زراعت پيشه و كشاورز بين‌النهرين مردم اين منطقه را برده خويش ساخته و
دسترنج آنها را با غراض خونخواري‌شان اختصاص دهند. بيش از دويست سال مردم
بين‌النهرين ساز و برگ نظاميان آشوري را تغذيه دادند و امپراتوري متكي بر
قدرت نظامي را نگه داشتند و همه جا را ويران ساختند تا شهر خودشان آسور را
زينت دهند.

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق تاريخ تمدن”

تاریخ

تحقيق خلاصه ایی ازکودکی تا رحلت امام خميني (ره)

دوران کودکي تا رحلت
سيد روح‌الله مصطفوي موسوي خميني (۲۰ جمادي‌الثاني
۱۳۲۰ قمري – ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ شمسي)، روحاني و مرجع تقليد شيعه ايراني با
مرتبه آيت‌الله رهبر انقلاب ۱۳۵۷/انقلاب اسلامي ايران.
نام پدرش
آيت‌الله سيد مصطفي موسوي و نام مادرش هاجر احمدي بود. وي در پنج ماهگي پدر
خود را از دست داد و تحت سرپرستي مادر و عمه‌اش پرورش يافت.
گرچه سال
ولادت وي طبق شناسنامه سال ۱۲۷۹ است، اما خود تصريح کرده‌است، که تاريخ
صحيح آن ۳۰ شهريور ماه ۱۲۸۱ است.[نياز به ذکر منبع] وي در ساعات پاياني روز
۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در سن ۸۷ سالگي بر اثر بيماري سرطان از دنيا رفت.
فرزندان وي مصطفي، صديقه، فريده، لطيفه، فهميه، سعيده، و احمد هستند.
نسب شناسي
بر
پايه خاطرات آيت الله پسنديده که در روزنامه شرق سال دوم – شماره۵۴۷ به
تاريخ پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۴ – – ۱۱ اوت 2005 مقدمه آن آورده شده است ايشان
هندي زاده بوده اند اين مطلب پيش تر در روزنامه اطلاعات دوران پهلوي نيز
چاپ شده بود:
‘براى مقدمه مى نگارم؛ با اين كه من سيد مرتضى هندى سابق و
پسنديده فعلى در نظر نداشتم و ندارم در عداد نويسندگان و يا گويندگان
درآيم و در خودم صلاحيت و لياقت مطلب نگارى را نيافته ام ولى بر حسب ضرورت و
لزوم و شايد تكليف الهى و شرعى موظف باشم مختصرى از نسب نامه خودم و
بالاخص برادر كوچك و گرامم حضرت امام خمينى مرجع عالى قدر تقليد اكثريت
قاطع تشيع و رهبر عالى مقام مسلمين ايران و ممالك و ملل اسلامى و مستضعفين
دنيا را تا آنجا كه در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعيه و شواهد
موجود دريافته ام يا با قرائن و شواهد و همچنين امارات برايم ظن حاصل شده
با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قباله ها و
مهرنامه ها و نوشته هاى موجود و اطلاعات و گفتارهاى بزرگ ترهاى فاميل و
اقوام كه در حافظه ام مانده بدون تعريف و تمجيد يا تنفيذ و تكذيب و يا
اغراق و طرفدارى از اقوام و اقارب يا طرد و رد افراد ناموافق يعنى مخالفين و
احياناً دشمنان احتمالى و يا يقينى، از روى نهايت صحت و حقيقت براى ضبط در
تاريخ بنويسم و خداوند را به شهادت مى طلبم كه علاقه و دوستى با اشخاص و
يا كدورت و نقار با افراد و جماعت در احوال من سال هاى سال است تأثير خلاف
گويى را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستى و عدل و حق و انصاف طريق
ديگرى در پيش ندارم.’

دوران کودکي و نوجواني
روح‌الله به
گفته خود در روز ۳۰ شهريـور ۱۲۸۱ هجري شمسي (بيستم جمادي الثاني ۱۳۲۰
(قمري)/۲۱ سپتامپر ۱۹۰۲ (ميلادي)) در شهرستان خمين از توابع اراک ايران
ديده به جهان گشود. وي کوچک‌ترين فرزند خانواده‌اش بود. او يک دو برادر و
يک خواهر بزرگ‌تر داشت، که عبارت‌اند از مرتضي، نورالدين- که در نوجواني
فوت نمود- و آغازاده خانم.
شرايط تربيتي
پـدرش آيت الله سيد مصطفي
مـوسـوي از معاصريـن آيت الله العظمـي ميرزاي شيـرازي بود. سيد مطصفي پـس
از آنکه چنـد سال در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـي را فـرا گرفته و به
درجه اجتهـاد نايل آمـد، بـه ايـران بازگشت و در خمـيـن پناه مردم و مرجع
آنان در امـور دينـي بـود. در حـالـي که بيـش از ۵ مـاه از ولادت روح‌الله
نمي‌گذشت، خوانين خمين سيد مصطفي را که با زورگويي آنان مبارزه مي‌کرد، در
مـسير خمـيـن به اراک با گلوله کشتند. بستگان او بـراى اجراى حكـم قصاص به
تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزيدند
تا قاتل قصاص گردد.[1]
وي دوران کـودکـي و نـوجـواني را تحت سرپرستي
مادرش «بانـو هاجر»، عمه‌اش «صاحبـه خانم» که بانـويي شجاع و حقجـو بـود و
دايه‌اش «ننه خاور» سپري کرد. عمادالدين باقي درباره آنها مي‌گويد:

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق خلاصه ایی ازکودکی تا رحلت امام خميني (ره)”

تاریخ

تحقيق شاهنشاهی پهلوی در ایران

درمورد رضا خان
رضا خان ، معروف به (پالاني – مير پنج – پهلوي) ، سر
سلسله ي خاندان پهلوي در ايران بود ، كه نيم قرن بر اين سرزمين از سال(1299
ه ش مطابق 1921 م الي 1357 ه ش مطابق 1979 م ) حكومت كردند .
وي در 24
اسفند ماه 1257 ه ش مطابق 15/مارس/1878 م ، برابر ربيع الاوّل سال 1295
هجري قمري ، در يكي از بلوك مازندران ، در روستاي متروك اين شهر ،به نام
آلاشت ، در منطقه سواد كوه متولّد شد . سواد كوه ، يكي از نواحي مازندران ،
و يكي از استان هاي ساحلي درياي خزر است .
جدّ اعلي وي ، (مراد علي
خان) معروف به (باوندي) بود ، و با درجه ي سرگردي در فوج (سوادكوه) خدمت مي
كرد ، ويكي از صحنه هاي آن جنگ كشته شد .
پدر او ، سرگرد عباسعلي خان
باوندي بود ، كه او نيز مانند پدرش ، مردي نظامي بود ، و به درجه ي سرگردي
رسيد ، و فرمانده ي فوج اوّل هفتم سواد كوه بود ، كه روز 8/آذر ماه/1255
شمسي (درحدود 8 ماه از تولّد رضا خان) ، بدرود حيات گفت ، و سرپرستي و
تربيت او ، به عهده ي برادرش نصرالله خان ، كه فرمانده ي جنگ سواد كوه بود ،
محوّل شد ، و به توصيه و راهنمايي او ، برادر زاده اش كه خود عشق سپاهيگري
داشت ، در سال 1267 شمسي ، وارد فوج سوادكوه شد .
خيلي ها ازاو شنيده
اند كه مي گفته : مادرم در شير خوارگي مرا از تهران به سوادكوه مي آورده ،
در بين راه گرفتار بوران شده ، وقتي به يكي از كاروانسراهاي سنگي بين راه
رسيده ، مرا مرده پنداشته و در آخور طويله اي انداخته و رفته است ، بعد از
ساعتي بر اثر گرمي طويله من جان گرفته ، سر و صدا راه انداخته ام ، يكي از
افراد قافله ي بعدي كه مادرم را مي شناخته ، از نشاني كاروانسرا داركه زني
را به اين نشان ديده كه به اين طويله با يك بچّه وارد شده ، دانسته است من
بچّه ي همان زن آشناي او هستم ، و مرا برداشته ، ودر منزل به مادرم رسانده
است واين حقيقت را امروز هم روستايي هاي حول و حوش اين كاروانسرا براي
يكديگر و عابـرين ، سينه به سينه ، نقل مي كنند و معروف است .
سرهنگ سيد
جواد خان صوفي نقل مي كند كه رضاي قزاق روزي براي تفريح به دولاب و قهوه
خانه آنجا مي رود ، قهوه چي ، از او احترامي بجا نمي آورد ، و چند باري كه
براي او چاي مي آورد ، سرد و كم رنگ و از قوري پس آب بوده است ، و رضا
ناراحت چيزي نمي گويد ، ولي فردا صبح كه قهوه چي به قهوه خانه مي آيد ،
نيمكت بزرگ و سنگين خود را نمي بيند ، پس از تحقيق آن را در وسط خندق پيدا
مي كندو دانسته مي شــود كه رضاقزاق به انتقام چاي هاي قهوه چي ، نيمكت را
تنهايي و در نيمه شب به خندق مي اندازد ، و از آن روز ، قهوه چي به او
احترام مي گذاشت .

فهرست مطالب
1-در مورد رضاخان
2-در مورد مدرّس و مصدّق
3-ضدّيت با روحانيت
4-لباس متّحد شكل
5-سانسور مطبوعات
6- كشف حجاب اجباري
7- قانون نفت
8- اجباري شدن كلاه شاپو
9- كناره گيري اجباري از پادشاهي
10- خاتمه ي كار

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق شاهنشاهی پهلوی در ایران”

تاریخ

تحقيق اثرات حمله اعراب به ایران

1 تغییرات عمدۀ فرهنگی پس از حملۀ اعراب و فتح ایران در سطوح و طبقات مختلف جامعه. ( تغییرایران)
2 تغییرات عمدۀ اقتصادی و برقراری شرایط جدید در شیوه اخذ مالیات توسط اعراب که از ایرانیان آموختند. (تغییر اعراب)
شکست امپراتوری ساسانی از اعراب مسلمان فصل جدیدی را در تاریخ ایران گشود.
فصلی که با تحولات بسیاری در سدهای پس از آن در انتظار ایرانیان بود. اغلب
مورخین این حقیقت را انکار نمی کنند که آنچه ایرانیان را شکست داد نیروی
عرب نبود بلکه ضعف داخلی و فساد دستگاه ساسانی بود که مردم را کاملاً نسبت
به خود بی تفاوت کرده بود و دیگر دفاع از سرزمین خود را در مقابل اعراب نه
تنها نوعی وظیفۀ ملی تلقی نمی کردند بلکه فرار از آن را نیز با توجه به
ظلمی که از جانب دولت به ایشان رفته بود موجه می دانستند. از قضا که اعراب
در آن روزها تحت تاثیر تعالیم اسلام دم از مساوات و عدالتی می زدند که
ایرانیان در آن روزها سخت تشنه آن بودند. در این مورد دکتر زرین کوب می
گوید:
سقوط ساسانیان البته از ضربت عرب بود لیکن در واقع از نیروی عرب
نبود چیزی که آن را مخصوصاً از پای درآورد غلبۀ ضعف و فساد بود می توان گفت
که مقارن هجوم عرب ایران خود از پای درآمده بود و شقاق و نفاق بین طبقات و
اختلافات و رقابتهای میان نجبا بعلاوۀ تفرقه و تشتت در امر دیانت آن را
به کنار ورطه نیستی کشانده بود و در چنان حالی بی آنکه معجزه ای لازم باشد
هر حادثه ای ممکن بود آن را از پای درآورد دولت عظیم کهنسال ساسانی در آن
روزگاران فترت و نکبت چون سلیمان مرده ای بود که تکیه به عصای افسانه ایی
اما موریانه خوردۀ خویش داشت و هر تند بادی که از توان کران صحرایی برمی
خاست می توانست آن پیکر فرتوت و بی رمق را خورد کند و به مغاک هلاک
بسپارد.. ..»
در حقیقت عدم وجود یک ایدئولوژی کارآ برای همۀ طبقات در
جامعه ساسانی اختلاف طبقاتی بسیار در مقابل شعار برابری و برادری اعراب
ایرانیان سرخورده از دولت خویش را اغواء کرده و آنان را در حمایت از
ساسانیان سست کرد و سرانجام موجب سقوط آنان شد. البته نخستین برخورد اعراب
با ایرانیان در نبردهای میان آنان نبود بلکه پیشتر هم ایرانیان بعنوان یک
دولت غالب با اعراب از طریق بحر عمان و خلیج فارس و حیره و حجاز ارتباط
داشتند. بواقع نفوذ ساسانیان در مناطق مرکزی شبه جزیره عربستان بخصوص منطقه
حجاز، یثرب و مکه بیشتر از طریق دولت دست نشانده حیره و یمن صورت می
گرفت. اما پس از متحد شدن قبایل عرب تحت لوای دیانت جدید و عدم نظارت جدی
بر آنان از سوی ساسانیان بواسطه اختلافات داخلی اعراب توانستند در داخل
سرزمین خود به سرکوب گروههای مخالف با دیانت جدیدشان با عنوان اهل رده
بپردازند و به دنبال دستیابی به منابع ثروت قدم به مرزهای غربی ساسانیان
نهند. هجوم اعراب به مرزهای غربی ایران و برخوردهایی که با نیروهای آشفته
ساسانیان داشتند چیزی از نوع یک لشگر کشی منظم به منظور دستیابی به هدفی
معین نبود ، بلکه در آغاز به منظور سرکوب اصحاب رده و تعقیب آنان نخست پای
ایشان به عراق وسرحدات جنوب غربی ایران باز شد. سپس به دنبال دستیابی به
منابع معیشتی جدید پس از مواجهه با سپاه ساسانیان و به دنبال هزیمت آنان به
داخل ایران سرازیر شدند و با شعار مسوات و برابری ایرانیان را در عدم
حمایت از ساسانیان ترغیب بیشتری کردند. قبول آئین جدید و حرکت اعراب در
سرزمین ایران روندی بسیار تدریجی داشت و تا زمانیکه وجود آخرین شهریار نگون
بخت ساسانی مایه امید گروههایی از ایرانیان بود که حضور این مهاجران نو
رسیده را تحمل نمی کردند.

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق اثرات حمله اعراب به ایران”