فلسفه و منطق

تحقيق اهداف تعليم و تربيت از ديدگاه بزرگان

اهداف تعليم و تربيت از ديدگاه فارابي
بدين ترتيب مي‌توان اهداف تعليم و تربيت در نزد فارابي را بيان كرد
الف
) آموزش عقايد صحيح و تقويت اعتقاد به آنها. عقايدي همچون اعتقاد به خدا،
عقل فعال، جهان آخرت، سعادت و راه وصول به آن از طريق شناخت افعال و اعمالي
كه به سعادت منتهي مي‌شود.
ب ) آموزش مهارتهاي لازم براي تصدي وظيفه در مدينه فاضله
ج ) ترغيب و تشويق افراد براي عمل بر طبق عقايد صحيح
د ) ترغيب و تشويق افراد براي انجام وظايف مدني (دفتر همكاري حوزه و دانشگاه 1377)
ب ) اهداف تعليم و تربيت از ديدگاه قابسي
از
ديدگاه او هدف تعليم و تربيت كاملاً ديني است او فصل اول كتابش را با
مباحث مهم ديني آغاز كرده است و او اين هدف ديني را دو بعد اعتقادي و
رفتاري (عملي) و با عناوين ايمان – اسلام، استقامت و … تبيين مي‌كند او
در بعد اعتقادي هدف تعليم و تربيت را ايمان مي‌داند.
ج ) اهداف تعليم و تربيت از ديدگاه ابن سحنون
در نوشته‌هاي ابن سحنون هدف از تعليم و تربيت امري واضح تلقي شده است و اين اهداف ناظر بر تربيت ديني است.
1)
بايد فرزندان جامعه كه در سنين تحصيل‌اند با سواد شوند تا به تدريج جامعه
از امي بودن نجات يابد و اين امري است كه كه مطلوب عقلا و شارع است او
سوادآموزي را رديف نيازها و مسائل ضروري جامعه به حساب آورده

فهرست مطالب
مقدمه
اهداف تعليم و تربيت از ديدگاه
الف ) فارابي
ب ) قاسبي
ج ) ابن سحنون
مبناي تعيين اهداف تعليم و تربيت
الف ) مبناي علمي
ب ) مبناي فلسفه
1) معرفت شناسي
2) هستي شناسي
3) ارزش شناسي
ج ) مبناي ديني
اهداف تربيتي از ديدگاه اسلام
اهداف نمائي
اهداف جزئي
روش‌هاي تعليم و تربيت
الف ) روش هاي تربيت مقربي
ب ) روش‌هاي خودسازي
ج ) روش‌هاي تربيت در اسلام
د ) روش‌هاي تعليم و تربيت از ديدگاه ابن خلدون
آداب و وظايف ويژه معلم با دانش آموزان
آداب و وظايف معلم در امر تدريس و جلسه درس
چكيده
منابع

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق اهداف تعليم و تربيت از ديدگاه بزرگان”

2019-08-18 10:15:44

فلسفه و منطق

تحقيق نگاهی گذرا به رويکردهای فلسفی انديشه ورزان معاصر

تأملی کوتاه درباره فلسفه وجودی
عمدتاً فلسفه معاصرغربی را به دوجريان
کلان تحليلی ـ تجربی واروپايی ـ قاره ای تقسيم می کنند . شايد به گزاف
نگفته باشيم که بعد از مارکسيسم اگزسيتانياليزم بيشترين تأثيررا درغرب
داشته است . بنيان گذاراين مکتب سورن گرکگورعارف بزرگ دانمارکی است که برای
اولين بارخودرا به عنوان فيلسوف وجودی معرفی کرد ! اگرچه اگزسيتانياليزم
به عنوان يک مفهوم ونگرش بيشتروجود داشت .
متفکران اين مکتب اصالت را
به وجود می دهند نه به آن معنايی که درفلسفه اسلامی تعبيرمی شوددرفلسفه
اسلامی برخی فيلسوفان بين ماهيت ووجود اصالت را با وجود می دهند اما دراين
جا اصلاً بحث برسراين دو ـ ماهيت ووجود ـ نيست بلکه انسان موجود بی ماهيت
قلمداد می شود که پرتاب شدگی از ويژگيهای اساسی او محسوب می گردد اين انسان
يا به تعبيرهايدگراز اين درجستجوی ماهيت خود به سوی آينده می رود واصلاً
درصدد طرح ريزی برای آينده است وتلاش می کند ازاين راه حرکت به سوی آينده
وساختن ماهيت خويش ـ ماهيت خودرا بسازد که البته اين به سادگی ميسرنيست
بلکه همراه با يک اضطراب وجودی است .
اگزسيتانيالزيم برخلاف مکاتب ديگر
يک نظام فلسفی مدرن يا فلسفه سيستماتيک نيست ! اتخاذ موضع مشترک برخی از
فيلسوفان چون کرکگور، نيچه ، هايدگر، ياسپوس ، سارترومارسل ، درحوزه معرفتی
باعث گرديده تا آنها را دراين جريان فکری قراربگيرند وگرنه هايدگرهستی
شناس بود وخودرا از سارترجدا می داشت وسارترنيز زمانی اعلام کردکه بايد
پذيرفت که ايدئولوژی برترقرن 20 مارکسيسم هست والبته تلاش زيادی درآشتی
دادن مارکسيسم واگزستيانياليزم از خود نشان داد با اين که يکی از عوامل شکل
گيری اين مکتب نقد شديد کرکگوربراصالت جمع وتاريخی نگری مارکس وهگل
بودودراواخرعمرهم اعلام کرد يک آنارشيست است !!!
نيچه راهم بيشتربه عنوان پيام آورمرگ باورونهيليزم می شناسد وياسپرس نيز از اين که اورافيلسوف مکتبی بخوانند فاصله می گرفت .
علاوه
برمتفکران که نام آنها ذکرگرديدمی توان ازداستايوسکی ، سيمون
دوبوآروکامونيز به عنوان کسانی يادکردکه تفکراگزيستانس را درقالب رمان يا
داستان بسط می دادند فلسفه وجودی درمقايسه باسايرمکتب های فلسفی معاصراز
تعالی بيشتری برخورداراست وبه قول شريعتی بهترين است ! اين فلسفه دررابطه
با تعليم وتربيت وروان شناسی نيز آراعميق وقابل تأملی داردکه البته با مرگ
سارترـ که معروف به غول اين مکتب درفرانسه بود وخوداز طريق ترجمه هانری
کربن با هايدگرواگزيستانياليزم آشنا شده ، اين مکتب روبه افول رفت علاوه
بربی ماهيتی انسان که همراه با اضطراب می باشد واين ناشی از پرتاب اووحرکتش
به سوی آينده است ازويژگيهای ديگرانسان که دراين مکتب برآن اشاره شده است
می توان به آزادی ، اصالت خود ، اختيارو… اشاره کرد .
چنانچه کرکگوربه
نقدشديد مارکس وهگل می پردازدوايده آنان مبنی براين که هويت انسان
درپيوستن با جمع ساخته می شود وپس اصالت با جمع است را شديداً مورد حمله
قرارمی دهد وحتی آنان را دروغگوخطاب می کند ازمنظرمتفکران وجودی اين مفاهيم
باعث رشد معنوی انسان می شود . چنانچه سارترآدمی را درآزادی تعريف می کند
وهايدگرمعتقداست هرانسانی خود سرنوشت خويش را به گونه ای که می خواهدرقم می
زند با اين وجودمتفکران فوق عليرغم داشتن مواضع مشترک گاه باتضادهای فکری
هم مواجه هستند ، چنانچه خودسارتربراين اساس متفکران را به دوگروه
خداباوروملحدتقسيم می کند .

دانلود فایل

دانلود فایل”تحقيق نگاهی گذرا به رويکردهای فلسفی انديشه ورزان معاصر”