اكثر محصولات صنعتي توليد شده يا در حال توليد و يا در دست بررسي و طراحي، بخاطر و براي انسان و در رابطه تنگاتنگ با انسان عصر حاضر و آينده است. بررسي روابط اجتماعي انسان در رابطه با آن توليد و يا طرح از مراحل مهم تحقيقات در يك پروژه است. آگاهي كافي در اين مرحله به طراح كمك ميكند تا به اطلاعات مناسب و با شناخت و بينش دست به طراحي آن محصول بزند. يك طراح صنعتي پيش از هر گونه فعاليت طراحي ابتدا بايد انسان و روابط انساني كه در رابطه با آن طرح ميباشد را شناسايي كند. اين رابطه ثابت كرده كه طرحها و محصولاتي كه بدون توجه به تحقيقات اجتماعي توليد شدهاند عموماً شكست خورده و آن طرح با ناكامي مواجه گرديده است و با نشناختن استفادهگر، او را دچار آزردگي رواني و جسمي نموده است. از آنجائيكه از اهداف طراحان صنعتي در نظرگيري خواستها، آمال و آرزوهاي استفادهگر و همچنين صاحبان و سرمايهگذاران صنعت ميباشد، اين عدم شناخت باعث بروز شكست در توليد و استفاده محصولات ميگردد.
تاريخ ميز در ايران در كشور ما صنعت مبلمان از ديرباز با ميزهاي كوتاه تحرير بسيار نفيس متداول و مرسوم بوده است و در دوره صفويه بخصوص مبلمان خاتمكاري و منبتكاري شده به حد اعلاي ترقي خود ميرسد و اين صنعت تاكنون در بعضي از مبلمانهاي گرانقيمت به كار ميرود و شاهكارهايي را بهوجود ميآورد. نمونه آن ميز منبت و خاتمكاري نفيس استاد كريمي است كه در نمايشگاه بينالمللي بروكسل به معرض نمايش گذاشته شد. ولي بايد در نظر داشت كه در كشور ما تا چندي پيش صنايع مبلمان مخصوص اماكن مقدسه (ميز و جاكتابي و منبر) و قصرهاي سلاطين (تخت سلطنت و مبلمان داخلي قصرها) بود. اگر بخواهيم توسعه تاريخي ميز را مورد بررسي قرار دهيم بايد صنايع مبلمانسازي را بررسي كنيم و سپس به خود ميز پرداخته شود.
مقدمه: فرهنگ ، مانترین وجه زندگی بشر توصیف شده است. در تعریف این
منشور چندوجهی، دیدگاههای گوناگون متفکران و اندیشندان، دست یابی به یک
فصلمشترک را دشوار می سازد. اما در تعریفی نسبتاً عام فرهنگ را می توان
مجموعه ای از معارف، اعتقادات، اخلاق و آداب و رسوم و نیز جهت گیری هایی
برشمرد که در ابعاد مختلف، مسائل عمده ی هستی و حیات رابرای بشر وجوامع
بشری معنا و مفهوم می بخشند. فرهنگ را میتوان روح بالنده ی بشر توصیف
کرد. روح بی تابی که در تقابل مستمر جوامع انسانی، تاثیر می پذیرد و با خلق
هویت واقعی انسان جوهره ی او را عینیت می بخشند. فرهنگ، دژ حیات یک ملت
است که برفراز قله ی هستی یک ملت بنا می شود. فرهنگ صحیح، شخصیت فردی و
اجتماعی بشر را شکل می دهد در سایه ی روشن هجوم اندیشه ها، رازهای سربه
مهرزندگی را برای اوفاش می سازد و در تاریکی اوهام شمع پرفروغ چگونه بودن
رابر می افزود. فرهنگ مبنایی است برای توجیه رفتار انسان، انسان ها برای
توجیه کردن اعمالش در کارها باید به فرهنگ رجوع کنند. فرهنگ افعال انسان را
تک به تک شکل می دهد. فرهنگ هر جامعه را ثقل معنوی ان اجتماع در مجموعه
هستی نیز تعریف کرده است انقلاب اسلامی در متن و جوهره ی اصلی خویش انقلابی
فرهنگی است. با توجه به واقعیات موجود، تشکیل در وجود تهاجم فرهنگی نشان
دهندهی نوعی ضعف خصلتی و یا بینشی است. مخاطبان تهاجم فرهنگی تهاجم
فرهنگی واقعیتی است که وجوه پنهان آن بسیار فراتر از تابعاد آشکار آن است
به همین دلیل درک آن نیاز ضد دقت نظر و حساسیت ک امل به ارزش های انقلابی-
اسلامی است. تهاجم فرهنگی مخاطبان خاص و عامی دارد که به دقت انتخاب شده
اند و در قبلا هر یک از آنها روش های خاصی به کار گرفته می شود. در طیف اول
انی مخاطبان، قشرهای تحصیل کرده و دانشگاهی و بهتعبیر دیگر کسانی قرار
دارد که از دیدگاه سازمان دهندگان تهاجم فرهنگی، کادرهای آینده نظام محسوب
می شوند. در گوره دوم مخاطبان هجوم فرهنگی غرب، توده های مردم به عنوان
حامیان اصلی و بدنه ی نظام قرار دارند. تاسیس دانشگاه در کشور اگر چه می
توانست در روند رشد و توسعه گام بلند ی باشد اما به دلیل خود باختگی طراحان
آموزش عالی در برابر فرهنگ غرب و ضدیّت رژیم پهلوی با دین و مذهب، پایه
گذار انحافی عمیق در کشور به ویژه در نسل دانشگاهی شد. تحلیل ها و واقعیاتی
که بخشی از آنها بازگو شد، کارگزاران تهاجم فرهنگی ا به ااین جمع بندی
رسانده است که انرژی عمده ی خود را بر روی قشرهای جوان و دانشگاهی یا
مدیران آینده ی نظام را تحت تاثیر معیارهای مورد نظر غرب قرار دهند و از
این طریق منافع خود را تامین کنند. برای تغذیه فکری غیردانشگاهی قشرهای
تحصیل کرده و تکنوکرات ها نیز در چهارچوب سناریوی کلی تهاجم فرهنگی،
ورشهایی پیش بینی شده است. در مجموعه ی این روشها نشریات تبلیغ کننده یا
ررزش های لیبرالیستی جایگاه ویژه ای دارند. برای طیف دوم ماطبان تهاجم
فرهنگی یعنی توده های مردم نیز، مبلغّان و مروّجان فرهنگ واحد جهانی سرمایه
گذاری هنگفتی کرده اند. مردم مسلمان در واقع عقبه ی انقلاب اسلامی به شمار
می آیند و دشمن درصدد است با بمباراه فرهنگی- تبلیغاتی این عقبه و تغییر
ارزش های اسلامی- انقلابی آن، تکیه گاه استراتژیک را از بین ببرد.
مقدمه: كلمه استرس از زبان انگليسي گرفته شده است و معادل دقيقي غير از
كلمه فشاردر فارسي نداردو آن هم معناي وسيع و طيف گسترده آن را نمي رساند
،لذا از همان لغت استرس كه استفاده جهاني پيدا كرده است استفاده مي كنيم.
بنا بر گفته تعدادي از دانشمندان، تمام بيماريهاي موجود در انسان ازجهاتي
با استرس ارتباط دارند. اين بيماريها تنها شامل امراض رواني يا بيماريهاي
روان تني نمي شود، بلكه در برگيرنده تمام امراض جسماني از قبيل سرطان، سل و
مانند آن نيز هستند.از سال هااي قبل درآزمايشگاه ها دانشمندان با وارد
آوردن استرس بر حيوانات، آنها را مبتلا به انواع امراض جسماني كرده اند.
مثلا’ در سالهاي 1979 دو محقق به نام اسكلار و انيسمان با تحريك عصبي موش
هايي كه دچار سرطان بودند به وسيله شك الكتريكي، مشاهده كردند كه در موش
هايي كه در معرض تحريك عصبي بودند سرطان به سرعت نشوو نما كرد و مرگ آنها
تسريع شد در انسان تحقيقات در زمينه رابطه استرس با بيماريها به ويژه امراض
جسمي، اخيرا’ شروع شده است و لي قبل از اينكه به ذكر نظريات مربوطه در
رابطه با هوش و تاثير استرس به آن بپردازيم بايد گفت كه استرس هم مي تواند
تاثيرمثبت و هم تاثير منفي بر روي افراد داشته باشد و تفاوت مشخصات بدني و
رواني افراد بسيار زياد و وسيع است. به اين صورت كه ممكن است فردي در
يادگيري مسائل خيلي مضطرب و دقيق باشد و ديگري اصلا’ اهميت ندهد كه تمام
اينها به روحيه افراد برمي گردد و مي تواند در جهت مثبت يا منفي قدم
بردارد. افراد بسيار كم هوش وجود دارند كه حتي قادر به راه رفتن و غذا
خوردن و… ديگر نيستند و باز هم دچار استرس مي شوند و برعكس افراد با هوش
ديگر كه اصلا’ استرس ندارند كه تمام اينها به سازمان رواني فرد بستگي دارد
حتي اين موارد مي تواند در احساسات و روحيات افراد هم نقش داشته باشد كه
تمام اينها مي تواند ربطي به سازمان هوش و فشار استرس بر آدمي باشد. (سعيد –
شاملو- 1382)
بخشی از متن: چند روز پس از زمين لرزه ويرانگر منطقه بويين زهراي
قزوين ( شهريور 1341 ) در تهران شايع شد كه به زودي زلزله شديدي اين شهر
را در هم خواهد كوبيد . مردم هراسان شدندو در آتش به حومه شهر پناه بردند و
مردم در خيابانها و كوچه ها تا صبح به سر بردند ولي زلزله اي نيامد . . .
در سال 1377 نيز در تهران شايع شد كه زمين لرزه شديدي در فاصله 7 تا 17 تير
ماه روي مي دهد كه اساس آن پيشگويي يك شهروند اهل چك بود مي توان
پرسيد كه چگونه در لحظه معيني از زمان ، همه افراد، در مورد نفر يك واقعيت
ظاهراً به توافق مي رسند . چگونه است كه يك فكر مبهم به صورت شايعه در مي
آيد بعد كه باور عمومي تبديل مي شود اين سوالي است كه در هنگام مطالعه
مكانيسمهاي شكل گيري و پخش شايعه سعي مي كنيم به آن پاسخ دهيم . شايعه
پديده اي است كه بر اساس شنيده ها در زمينه قبلي افكار عمومي شكل مي گيرد و
ممكن است از يك خبر ناشي شود و يا بر پايه هياهو بي اساس بوجود آيد .
شايعه از طبيعي ترين پديده هاي رواني – اجتماعي و يكي از رايجترين شيوه هاي
كنش متقابل است با ابعادي گسترده كه جنبه هاي آن به ويژه در زمانهاي
بحراني مثل زمان جنگ ، قحطي و رويدادهاي طبيعي ، حالتي به مراتب حادتر به
خود مي گيرد . و كلاً بيشتر در وضعيتهاي بي هنجاري در جامعه روي مي دهد . تعريف شايعه: شايعه
پيامي است كه در ميان مردم رواج مي يابد ؛ اما واقعيتها آن را تاييد نمي
كند . وقتي افراد بسياري مشتاق خبرگيري از چيزي باشند ؛ ولي قادر به كسب
اطلاعات درستي نباشند ، پذيراي شايعات مي شوند . شايعات اگر تعصبات افراد
را تائيد كند و يا نفرتهايشان را توجيه نمايد . بهتر و بيشتر مي تواند
گسترش يابد . در واقع ، شايعه پيامي است كه به طرز غير رسمي ( معمولاً
دهان به دهان ) منتقل مي شود و به موضوعي مربوط مي شود كه در تحقيق درباره
درست بودن يا نادرست بودن آن مشكل است . شايعه معمولاً شامل اطلاعاتي مي
شود كه براي مردم اهميت دارد . البته ممكن است بخشي از شايعه حقيقت داشته
باشد . هر چند مي توان گفت كه اين حكم همواره صادق نيست .
مقدمه : در گذشته طرز فكري ازسوي برخي از دانشمندان و محققين عرضه شده بود كه براساس آن قائل بودند بعضي از افراد ذاتاً جاني و منحرف بدنيا مي
آيند در رأس اين گروه « لوبروز» قرار داشت كه پزشكي عالي مقام و محققي
پرتلاش بود او در كتاب اساس جنايتكار به صراحت اعتراف كرده است كه سرشت و
خميرة بعضي از انسانها جنايت نهفته است و چنين انساني پس از ولادت و رشد
دروضع وموقعيتي قرار مي گيرد كه نمي تواند جنايت نكند تحقيات دانشمندان
ديگر خلاف آنرا ثابت كرده است ولي اين نكته مورد تأييد همگان قرار گرفته
است كه برخي از كودكان فاسد و شرور و جاني بار مي آيند بدان خاطر كه در
محيطي ناسالم رشد و پرورش يافته اند و در اين امر خانواده بيش ازديگر
مراكز اجتماعي در كودك نقش دارد . زيرا كودك در خانواده شاهد زشتي ها ،
زيبايي ها ، محبت ها و خشونتها ، درگيريها و حتي مرگ و ميرها ، خوردن و
خفتن ، غم و شادي و تحت تأثير القائات و تذكرات و امر و نهي والدين وديگر
اعضاي خانواده است . اين ملاحظات و مسموعات فكر و روان او را تشكيل ميدهد
انگيزه هايي سازنده و يا ويرانگر در او پديد مي آورد و او را به رفتارهايي
خاص ويژه واميدارد خانواده آموزشگاه رفتار و كردار است پدر و مادر و
بزرگترهاي خانواده نخستين الگوهاي رفتاري وملاك اوليه و اعتباري كودكان
ونوجوانان هستند وهر گونه ابراز تمايل والدين مطالعه وكسب دانش و ياپرداختن
به هنر و ورزش چه بسا ذوق فكري كودكان و نوجوانان را بيدار و شكوفا و
بارور سازد . همانطور كه هر گونه نكوهش و يا بي ميلي پدران و مادران مي
تواند عامل كندي ايستي و يا پس رفتگي آنان را در زمينه هاي سرشتي فراهم
آورد .
«فهرست مطالب» مقدمه پيشينه هاي تحقيق خلاصه تحقيق « فصل اول» بيان مسئله هدف از تحقيق فرضيه هاي تحقيق «فصل دوم » جامعة آماري نمونه آماري ابزار و وسائل تحقيق «فصل سوم » روش تجزيه و تحليل داده هاي آماري «فصل چهارم » بحث و نتيجه گيري محدوديت و مشكلات اجرايي تحقيق نمونه پرسشنامه
مقدمه : مردم معدن هايي هستند همچون طلا و نقره . پيامبر اكرم (ص) در روان شناسي شخصيت و روان شناسي اجتماعي مباحث جنجال برانگيزي مطرح مي شوند كه اين مباحث جذابيت خاصي را براي محقق ايجاد نموده و زمينه هاي مساعدي را براي پويايي تحقيقات بنيادي و كاربردي فراهم ساخته اند . يكي
از موضوعاتي كه همواره توجه روان شناسان را به خود جلب مي كند بحث پيشرفت
تحصيلي است و همچنين عدم پيشرفت تحصيلي (افت تحصيلي) كه امروز يكي از
موضوعات كنفرانس ها و سمينارها مي باشد . در اين پژوهش هدف آن است كه عوامل
متعددي كه در پيشرفت تحصيلي موثرند نام برده شود و رابطه پيشرفت تحصيلي و
عزت نفس مورد بررسي قرار گيرد . در طول صد سال گذشته نيز بسياري از روانشناسان اين نظر را پذيرفته اند كه انسان داراي يك نياز به عزت نفس مي باشد (مانند آدلر ، آلپورت ، راجرز ، ساليوان ، كارن هورناي ، جيمز ، مزلو ، مورفي ، رانگ ) از ميان اين افراد كارن هورناي روشي را كه افراد تلاش مي كنند بواسطه آن يك خود پنداره مطلوب از خود بدست آورده و از آن محافظت و دفاع نمايند را مورد بحث قرار داده است . در
ابتداي كودكي امنيت و آرامش كودكان در گرو توجه و مراقبت والدين است .
آنها نيازهاي كودكان خود را برآورده نموده و اضطرابهايشان را به حداقل مي
رسانند و بتدريج كه كودكان رشد مي كنند در آنها خودياري نيز بوجود مي آيد و
اين شناخت برايشان حاصل مي گردد كه آيا دختران و پسران خوبي هستند ؟
كودكان از طريق والدينشان ( به نظر آنها قدرت مطلق هستند ) ، مي خواهند
پيامدهاي خوب را دريافت كنند و در مقابل از پيامدهاي بد در امان باشند ،
همچنين ياد مي گيرند كه اگر دختران و پسران بدي باشند خطر از دست دادن
مراقبت و توجه والدين وجود دارد و شايد اصلاً آنها را نابود كنند . پيامد
آن چيزي كه كودك ادراك مي كند حتماً يك عزت نفس مثبت همراه با احساس گرمي و
امنيت و يا يك عزت نفس منفي همراه با بيم و وحشت است .
لازمه ی تقسیم کار در زندگی اجتماعی وجود حدی از نابرابری در بهره مندی از
مزایاست . این به معنای آن است که بدون وجود حدی از نابرابری ، زندگی
اجتماعی دچار اختلاف و از هم پاشیدگی و رکود می شود . از سوی دیگر ، به
احساس بی عدالتی نسبت به نابرابری و پیامدهای آن که زندگی اجتماعی را دچار
اختلال و دگرگونی های شدید می کند ، اشاره کردیم . آثار دو گانه ی نابرابری
– تداوم و از هم پاشیدگی زندگی اجتماعی – این سوال را در پی دارد که
«نابرابری در مزایا باید در چه حدی باشد تا هم زندگی اجتماعی گرفتار وقفه و
رکود نگردد و هم به علت بی عدالتی دچار از هم پاشیدگی نشود؟» بهره مندی برابر، لازمه بقای زندگی اجتماعی افراد
برای ایفای نقش در نقش های تعریف شده باید از حداقل شرایط زندگی برخوردار
باشند . برخوردار از ثروت در حد تامین شرایط اولیه زندگی مانند مسکن ،
پوشاک و … ، برخورداری از احترام به عنوان یک انسان و شهروند ، برخورداری
از قدرت به عنوان یک شهروند، حداقل هایی است در بهره مندی از مزایا که
برخورداری برابر از آن برای تداوم حیات اجتماعی ضروری است و نابرابری در آن
، نوعی بدعدالتی تلقی می شود؛ زیرا بدون این حداقل ها نمی توان انتظار
داشت کارگرانی که از حداقل شرایط زندگی محروم اند، در اداره ی امور کارخانه
سهمی ندارند و با آن ها با بی احترامی برخورد می شود، صرف نظر از این که
چنین رفتاری با ارزش های مورد قبول اکثر جوامع انسانی تعارض دارد ، برای
خود سرمایه دار وصاحب کارخانه هم موجب ضرر و زیان است؛ زیرا چنین کارگرانی
توانایی انجام امور محوله و انگیزه ی لازم برای کار و بهبود آن را نخواهند
داشت.
شايد شما شنيده كه كلاسهاي آموزشي از بين رفت كه يادگيري از طريق تكنولوژي
سريعتر، ارزانتر و بهتر است. فقط به جريان بيافتند و در هر زمان و مكان
ياد بگيريد. اما من همچنين شنيدهام كه دوره يادگيري براساس تكنولوژي در
حال تمام شدن است، تكنولوژي جديد امروزي با قدرت زياد به طور ناگهاني به
وجود آمد. كدام يك از اين دو عقيده درست ميباشد؟ چگونگي حقيقت در بعضي
جاها در اعتدال است. مديران و مربيان اميدي شبيه به اين داشتند كه تكنولوژي
ميتواند يك راهحل و يا علاج براي تشكيلات و مسائل كسب و كار (تجارت)
باشد. فقط تكنولوژي يادگيري جديد قابل دسترسي است. اغلب براي
استفادهكنندگان به عنوان يك عقيده به نظر ميرسد تا يك راهحل براي آن.
ولي از آنجايي كه همه ما راحتي بيشتر و تجربههايي را از طريق تكنولوژي به
دست ميآوريم ولي ما مجبور هستيم آن را وسيلهاي با عنوان يادگيري تشكيلات
بفهميم نه به عنوان يك راهحل. حقيقتاً رفتن از كلاسهاي آموزشي به يادگيري
كنترل شده يا از تدريس حرفهاي به مخزن اطلاعات كنترل شده نه تنها ضمانتي
را ندارد حتي يادگيري را نيز بيشتر نميكند. در حقيقت، وقتي به طور
غيرمقتضي استفاده ميشود، تكنولوژي ميتواند يك مانع باشد و همچنين گران
ميباشد. هنوز براي تكنولوژي يادگيري هزاران نقش مناسب و بزرگ وجود
دارد. براي دانستن اينكه چطور تكنولوژي ميتواند استفاده از يادگيري را
تسهيل كند اين مهم است كه آن سوي چشمانداز آموزش كلاس سنتي را ببينيم.
چيزي كه تنها راه است براي تسهيل يادگيري و تنها راه براي استفاده از
تكنولوژي در تلاش و كوشش. اين بخش به راههايي براي يادگيري و استفاده
از تكنولوژي با افغان اينكه چطور مردم ياد ميگيرند، هر روز، و
ابزارهارهايي كه براي آسان كردن يادگيريشان استفاده ميكنند. اين نشان
ميدهد كه چهارچوبي براي خلق يك اقدام مهم براي يادگيري و حمايت شده به
وسيله 5 اركان مهم مربوط به مهم ميباشد: آموزش مديريت دانش، عمل جامعه،
حمايت عملكردها و تنظيم استعداد. همة اين اركانها براي نگهداري يك فرهنگ
باز يادگيري ضروري است. بيتوجه بودن به آن باعث ميشود كه عملكردهاي گروهي
و انفرادي معيوب باقي بماند و تكنولوژي، به طور مقتضي و قوي از هر يك از
اركانها استفاده ميكنند، بهرهمندي درست از يك ساختار درست مثل دوباره
حساب كردن واقعي و درست ميباشد. موفقيت استفاده از تكنولوژي در خلاقيت
يك فرهنگ يادگيري كه كمتر وابسته به آخرين زنگها و ستونهاي نرمافزار و
سختافزار است و بيشتر به يادگيري به روش معمولي اشاره دارد. آينده
تكنولوژي يادگيري اميدوار و نامعلوم نيز ميباشد. مسير يك نقشه دريايي به
راحتي نيست، اگرچه ما ميتوانيم لرزشهايي دارد گذشته شاهد باشيم.
چكيـده فرد در خانواده متولد مي شود و والدين يا ديگر اعضاي خانواده از
او مواظبت مي كنند . خانواده بر شكل گيري شخصيت فرد به عنوان عضوي از
اجتماع ، موجودي متفكر و داراي شناخت تأثير زيادي دارد . نوع رفتار والدين
در اعمال ، انديشه ها و احساسات فرزندان تأثيرات عمده أي دارد . اگر فرد در
خانواده أي رشد پيدا كند كه به مسائل تربيتي و روانشناسي آگاهي داشته
باشند بدون شك بسياري از نيازهاي رواني و عاطفي فرزند در حين رشد جسماني او
برآورده شده و چنين فردي در آينده در زندگي اجتماعي خود راحت تر و
خيلي بهتر مي تواند با ديگران ارتباط خوبي بر قرار كند . مسائل تربيتي
زيادي در رابطه با فرزندان وجود دارد كه والدين بايد به آنها توجه داشته و
در تربيت فرزند خود آنها را به كار گيرند در اينجا به اختصار تعدادي از
آنها را مورد توجه قرار داده ايم كه عبارتند از : توجه والدين به استعداد
فرزندان خود زيرا خداوند انسان ها را با قابليت هاي متفاوتي آفريده است ،
نيازهاي رواني جسماني و عاطفي فرزندان ،تشويق و تنبيه هات بجاي آنان ،
مشاركت آنان در تصميمات و كارهاي گروهي براي اينكه در آينده فردي با اراده
باشند و زير بار مشكلات زندگي كمر خم نكنند و بسياري از مسائل ديگر البته
نبايد فراموش كرد كه ارتباط والدين با مدرسه براي تربيت و پرورش بهتر
فرزندان امري مهم به شمار مي آيد كه والدين گرامي بايد به آن توجه كافي
داشته باشند.
فهـرست مطالب مقدمه 1 شباهت و تفاوت بين نقش اولياء و معلمان 2 خانواده و تربيت فرزند 3 پدر و مادر بايد به استعداد و توانايي فرزند در فراگيري دروس توجه كنند 4 پدر و مادر بايد براي تعليم فرزندان خود طرح و برنامه داشته باشند 5 توجه پدر و مادر به نيازهاي رواني فرزندان خود 6 روابط افراد خانواده با يكديگر 7 ارتباط والدين با مدرسه 8 ارتباط نزديك والدين با فرزند 10 تشويق و تنبيه فرزندان 11 استفاده از روش اغماض در تربيت فرزند 12 آموزش فرهنگ كار كردن به فرزندان 13 سهيم كردن فرزندان در امور خانه 14 آموزش فرهنگ مطالعه به فرزندان 15 منابع و مآخذ 17
مقدمه اگر به آدمهاي گوناگوني كه از كنار شما در خيابان مجاور و شلوغ
عبور ميكنند، اندكي تأمل كنيد، دربارة هر كدام كه داراي تيپ و شكل و شمايل
خاصي هستند، چه قضاوتي ميكنيد؟ افراد با كت و شلوار، پيراهنِ
آستينكوتاه، چادر يا روسري، كفش كتاني، در حال جويدن آدامس، با لباس
تعميركاري و يا اتوكشيده، كرواتي و اُدكلاني، همراه با كيف دستي پارچهاي و
يا سامسونت، موهاي بلند از پشت بسته يا كوتاه همراه با تهريش، قيافه عبوس
و اخمو و يا شاداب و خندان، صورت و چهره زمخت با سبيل كلفت و يا باوقار و
آرام، لباسهاي تنگ و چسبان و كوتاه، رنگارنگ و يا تيره و… بهراستي
درباره هر يك از اينها چه قضاوتي ميكنيد؟ آيا ژوليدگي ظاهر و آشفتگي و
برافروختگي چهره، و يا وقار و طمأنينه ظاهر و آراستگي آن، در نوع شخصيت
آدمي تأثيرگذار است؟ آيا ميتوان گفت نوع پوشش آدمي برگرفته از جهانبيني
اوست و انسانهاي ماديگرا و يا وابسته به مكاتب نهيليسم با دينداران و
مؤمنان الهي در نوع پوشش متفاوتند؟! آيا پوشش برگرفته از فرهنگ آدمي است؟ اين قلم بر آن است كه به پرسشهايي از اين دست در قالب چند نكته پاسخ دهد. الف) پوشش و شخصيت 1.
نوع پوشش آدمي ميتواند بيانگر نظام فكري و جهانبيني و ارزشها و
افقهاي فكري حاكم بر او باشد. در هر جامعهاي نوع پوشش آدميان، علاوه بر
اينكه تابع شرايط اقليمي و محيطي است، حكايت از جهانبيني، ارزشها و
هنجارهاي حاكم بر فرهنگ آن جامعه دارد. زنان مسلمان در يك جامعه ديني با
پوشش مناسب در اجتماعات ظاهر ميشوند.